English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (11 milliseconds)
English Persian
existence زیست موجودیت
existences زیست موجودیت
Other Matches
entity موجودیت
entities موجودیت
virtualism موجودیت بالقوه
entity موجودیت مستقل
entities موجودیت مستقل
preexistence موجودیت قبلی
to tip something [British E] ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
eco-branch شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
environmental preservation نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
symbion هم زیست
biogen زیست زا
performance of the dam زیست سد
subsistence زیست
bio- زیست -
livability زیست پذیری
exvia برون زیست
libidinal زیست مایهای
life force زیست نیرو
biologism زیست شناسی
life space فضای زیست
liveware زیست افزار
biotype زیست گروه
biometry زیست سنجی
biometrics زیست سنجی
biomechanics زیست مکانیک
biome زیست بوم
biome اقلیم زیست
biomass زیست توده
bioluminescence زیست تابی
biometrics زیست سنجش
biopolymer زیست بسپار
biospher زیست کره
biogas زیست گاز
biological chemistry زیست شیمی
colony زیست گاه
biotechnology زیست فناوری
biogases زیست گاز
biological clock زیست گشت
eco- زیست بوم
homeland زیست بوم
homelands زیست بوم
joie de vivre زیست شادی
biosphere زیست کره
biological زیست شناختی
biology زیست شناسی
worked زیست عمل
work زیست عمل
modus vivendi شیوه زیست
libidos زیست مایه
biochemists زیست شیمیدان
biochemist زیست شیمیدان
biologist زیست شناس
biosphere فضای زیست
biochemistry زیست- شیمی
settlements زیست گاه
settlement زیست گاه
biochemistry زیست شیمی
biologically زیست شناختی
biosphere زیست سپهر
libido زیست مایه
biogenetic زیست زادی
biogenesis زیست زاد
subsist زیست کردن
biogenic زیست زاییده
biogenosphere زیست کره
biogenosphere زیست سپهر
biogeographic زیست جغرافیایی
subsisting زیست کردن
biogeography زیست جغرافی
subsisted زیست کردن
subsistence وسایل زیست
inhabitant زیست کننده در
subsistence مربوط به زیست
biophysics زیست- فیزیک
environment محیط زیست
environments محیط زیست
viability زیست پذیری
subsists زیست کردن
proclimax منطقه زیست جانوریاگیاهی
eco-tech فناوری زیست بوم
eco-technology فناوری زیست بوم
psychobiology روانشناسی زیست شناختی
stenobathic درعمق کم زیست کننده
limicoline زیست کننده درساحل
biodegradable زیست تجزیه پذیر
biochemistry بیوشیمی [زیست شیمی]
environmental costs مضار زیست محیطی
environmental impact نشانزد زیست محیطی
environmentalism محیط زیست شناسی
environmentalism محیط زیست گرایی
biological control کنترل زیست شناختی
fluvial زیست کننده در رودخانه
geobiology زمین زیست شناسی
human biometric زیست سنجی انسانی
environmental conservation حفافت محیط زیست
environmental benefit فواید زیست محیطی
amylum نشاسته [زیست شیمی]
biologism زیست شناختی نگری
biomass pyramid هرم زیست توده
bioclimatology زیست اقلیم شناسی
biocid زیست کش مانع حیات
biological chemistry بیوشیمی [زیست شیمی]
biochron زیست زمان جانداران
coexistent باهم زیست کننده
lacustrine زیست کننده دردریاچه
limnetic زیست کننده در اب شیرین
limnic زیست کننده در اب شیرین
environmental protection حفاظت محیط زیست
viable زیست پذیر ماندنی
environmentalist محیط زیست شناس
environmentalist محیط زیست گرا
environmentalists محیط زیست شناس
environmentalists محیط زیست گرا
phenology زیست پدیده شناسی
life zone منطقه زیست شناسی
saltwater زیست کننده در اب شور
biochemical catalyst کاتالیزور زیست شیمیایی
host ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
green PC رایانه زیست بوم دوستانه
to be parasitic [on] انگلی شدن [زیست شناسی]
biomass feedstock مواد اولیه زیست توده
to be parasitic [on] پارازیتی شدن [زیست شناسی]
gene analysis بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
bio- پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
b.o.d نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
limnologist زیست شناس جانوران اب شیرین
may fly حشرهای که یک روز زیست میکند
mesarch زیست کننده درناحیه مرطوب
saxatile درسنگ زیست کننده یا روییده
xerophile قابل زیست در محیطهای خشک
xerophilous قابل زیست درمحیطهای خشک
live-in زیست کننده در محل کار
bionic وابسته به زیست سازه شناسی
lentic زیست کننده در ابهای راکد
host organism ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
biological oxygen demand نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biochemical oxygen demand نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biologic زیست شناسی معرفت الحیات
genetic screen بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic analysis بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
xerophyte گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
starch [Amylum] نشاسته [زیست شیمی] [غذا و آشپزخانه]
stenohaline زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
biotecture [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
medial meniscus منیسک داخلی [زیست شناسی] [کالبدشناسی]
adenoid لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
paleontology مبحث زیست شناسی دوران قدیم
environmental services دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
halobiont موجود زیست کننده دراب شور
nasopharyngeal tonsil لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
pharyngeal tonsil لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
genetic screen بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic analysis بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
gene analysis بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
endobiotic زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
lotic زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
java sparrow نوعی مرغ جولا که در جاوه زیست میکند
biology زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
the Green Dot® [recycling symbol] علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
genetics شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
radiobiology مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
to greenwash نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
biodegraability قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
paleontologist ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
limnology بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
sere تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
phenology مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
greenwash نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
Plans for the dam have been rejected by environmentalists. برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
biocenology رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
hematology شاخهای از زیست شناسی که درباره خون ودستگاههای خونساز بحث میکند
biogeography رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
biotechnology ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
psychbiology علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
colony گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
bionomics زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
agrobiology مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
biochemist متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
biochemists متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
lateral meniscus منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
immunogenetics رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
post diluvian زیست کننده پس از طوفان پس از طوفان رخ داده
biological chemistry شیمی حیات [زیست شیمی]
biochemistry شیمی حیات [زیست شیمی]
environmental test ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com