Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English
Persian
post diluvian
زیست کننده پس از طوفان پس از طوفان رخ داده
Other Matches
antediluvian
وابسته به پیش از طوفان پیش از طوفان نوح
hurricanes
طوفان
toucans
طوفان
flooding
طوفان
deluging
طوفان
storm
طوفان
stormed
طوفان
storming
طوفان
storms
طوفان
cataclysms
طوفان
sandstorms
طوفان شن
hurricane
طوفان
gale
طوفان
toucan
طوفان
sandstorm
طوفان شن
cataclysm
طوفان
flood
طوفان
flooded
طوفان
floods
طوفان
deluge
طوفان
the stom raged itself out
طوفان
deluges
طوفان
gales
طوفان
deluged
طوفان
line storm
طوفان مستقیم
rainstorms
طوفان باران
rainstorm
طوفان باران
magnetic strom
طوفان مغناطیسی
hurricane
طوفان دریایی
storm smear
پراکندگی طوفان
hurricanes
طوفان دریایی
wester
طوفان غربی
stormproof window
پنجره ضد طوفان
storm lane
گذرگاه طوفان
thunderstorm
طوفان تندری
adrift
دستخوش طوفان
petrel
مرغ طوفان
sand storm
طوفان ریگ
squall
طوفان باد
squalls
طوفان باد
cyclone
طوفان موسمی
weathering
طوفان هوا
hail storm
طوفان تگرگ
thunderstorms
طوفان تندری
mother cary's chicken
مرغ طوفان
tornados
طوفان پیچنده
tornadoes
طوفان پیچنده
tornado
طوفان پیچنده
cyclones
طوفان موسمی
northwester
طوفان شمال غربی
procellarian
جنس مرغ طوفان
storm card
طوفان نمای دریایی
postdiluvian
بعد از طوفان نوح
maelstrom
طوفان یا گرداب شدید
storm clcud
ابر طوفان دار
the storm raved itself out
طوفان غریدوغریدتا فرونشست
hailstorms
طوفان یا رگبار تگرگ
ice storm
طوفان همراه باتگرگ
hailstorm
طوفان یا رگبار تگرگ
diluvian
وابسته به طوفان نوح طوفانی
diluvial
وابسته به طوفان نوح طوفانی
ship fever
طوفان سخت در دریای چین
snifter
طوفان شدید وزش سخت
fulmar
مرغی مانند مرغ طوفان
mallemuck
مرغ طوفان اقیانوس منجمد شمالی
The massive storm has moved across Iceland.
این طوفان بزرگ از روی ایسلند رد شد.
wind shake
تکان سخت درختان جنگل در اثر طوفان
sferics
دستگاه الکترونی کشف طوفان هوا شناسی
outride
دربرابر طوفان ایستادگی کردن در مسابقه چیره شدن
helmcloud
ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
procellarian
وابسته به جنس مرغ طوفان یا مرغ باران
flurries
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurry
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
deluges
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
pintado
مرغ فرعون یکجور مرغ طوفان
deluged
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluging
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
deluge
غرق کردن طوفان ایجاد کردن
hailing
طوفان تگرگ تگرگ باریدن
hail
طوفان تگرگ تگرگ باریدن
hailed
طوفان تگرگ تگرگ باریدن
hails
طوفان تگرگ تگرگ باریدن
inhabitant
زیست کننده در
fluvial
زیست کننده در رودخانه
limnic
زیست کننده در اب شیرین
limnetic
زیست کننده در اب شیرین
lacustrine
زیست کننده دردریاچه
coexistent
باهم زیست کننده
limicoline
زیست کننده درساحل
stenobathic
درعمق کم زیست کننده
saltwater
زیست کننده در اب شور
mesarch
زیست کننده درناحیه مرطوب
lentic
زیست کننده در ابهای راکد
saxatile
درسنگ زیست کننده یا روییده
live-in
زیست کننده در محل کار
xerophyte
گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
halobiont
موجود زیست کننده دراب شور
stenohaline
زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
lotic
زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
endobiotic
زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
loop
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
looped
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loops
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
soft clip area
محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
MIDI sequencer
داده MIDI از درون دستگاه یکسان کننده میدهد. 2-وسیله سخت افزاری که داده MIDI ذخیره شده را ضب و اجرا میکند
to tip something
[British E]
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
eco-branch
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
rs c
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
data plotter
رسم کننده داده ها
enquiry
تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
ieee
استاندارد بیان کننده اتصالات داده با......... و........
delimits
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
broadcasts
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
delimiting
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
broadcast
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
delimited
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimit
تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
environmental preservation
نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
retrieval
سیستم جستجوکه تامین کننده اطلاعات مشخص ازپایگاه داده ها برای کاربراست
layout
1-قوانین کنترل کننده داده ورودی و خروجی از یک کامپیوتر. 2-روش استفاده از یک ورق کاغذ
layouts
1-قوانین کنترل کننده داده ورودی و خروجی از یک کامپیوتر. 2-روش استفاده از یک ورق کاغذ
parameters
کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
parameter
کلمه داده که حاوی اطلاعات بیان کننده حدود یا عملیات یک تابع یا برنامه است
Q Channel
یکی از هشت کانال اطلاعاتی که داده مشخص کننده شیار و زمان گردش مطلق را نگهداری میکند
parallels
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleled
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleled
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleling
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleling
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelled
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelling
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelling
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallels
داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallel
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelled
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
source
حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
searched
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searchingly
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searching storage
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searches
روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
Delphi
مین کننده online تجاری اطلاعات که حاوی بخشهایی است که به پایگاه داده خود اینترنت دسترسی دارند
subschema
زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
mechanical mouse
mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
eol
پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
data preparation
امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
tail
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tailed
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tails
داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
data processing
پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
editing run
در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
freeware
نرم افزار که بدون هزینه دراختیار مصرف کننده قرار داده میشود برنامه رایگان رایگان ابزار
privacy
قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
self-
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
CD
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
CDs
دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
sql
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structuring
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
querying
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
biogen
زیست زا
symbion
هم زیست
performance of the dam
زیست سد
subsistence
زیست
bio-
زیست -
viability
زیست پذیری
biochemistry
زیست شیمی
biosphere
زیست سپهر
biochemistry
زیست- شیمی
existences
زیست موجودیت
modus vivendi
شیوه زیست
existence
زیست موجودیت
biosphere
فضای زیست
biosphere
زیست کره
eco-
زیست بوم
biomechanics
زیست مکانیک
homeland
زیست بوم
exvia
برون زیست
homelands
زیست بوم
joie de vivre
زیست شادی
libido
زیست مایه
biogenesis
زیست زاد
biological clock
زیست گشت
biogenetic
زیست زادی
biogas
زیست گاز
biologist
زیست شناس
settlement
زیست گاه
biogenosphere
زیست کره
biogenic
زیست زاییده
settlements
زیست گاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com