English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
pailett زینت الات بدلی مانند منجوق وغیره
Other Matches
pailette زینت الات بدلی مانندمنجوق وغیره
spangles پولک وسنگهای بدلی زینت لباس
spangle پولک وسنگهای بدلی زینت لباس
trinkums زیور الات بدلی
trinketry جواهر الات بدلی
passementerie زینت الات
fixed assets درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
citriculture کاشتن مرکبات مانند لیمووپرتقال وغیره
To bet on something . روی چیزی شرط بستن (مانند مسابقات وغیره )
hipster شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
bay یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
glasswork شیشه الات بلور الات
operating slide دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
beading منجوق
spangle منجوق
spangles منجوق
beadings منجوق
beads خرمهره منجوق زدن
bead خرمهره منجوق زدن
counterfeited بدلی
artificial بدلی
makeshift بدلی
counterfeits بدلی
spurious بدلی
imitative بدلی
counterfeiting بدلی
counterfeit بدلی
oroide مطلا یا زر بدلی
imitativeness بدلی بودن
oreide مطلا یا زر بدلی
trinketer فروشنده جواهر بدلی
imitations چیز تقلیدی بدلی
imitation چیز تقلیدی بدلی
trinket چیز کم خرج جواهر بدلی
trinkets چیز کم خرج جواهر بدلی
ornament زینت
grnish زینت
adornments زینت
adornment زینت
zenith زینت
decorated زینت کرده
decoration زینت کاری
decorates زینت کردن
trims زینت دادن
adorn زینت دادن
grnisher زینت کننده
trimmest زینت دادن
trim زینت دادن
graced زینت بخشیدن
graces زینت بخشیدن
decker زینت دهنده
adorns زینت دادن
bedecks زینت دادن
decorations زینت کاری
ornamented زینت شده
bedecking زینت دادن
adorning زینت کننده
grace زینت بخشیدن
bedecked زینت دادن
bedeck زینت دادن
gracing زینت بخشیدن
decorous زینت دار
decorating زینت کردن
decorate زینت کردن
deck : اراستن زینت کردن
starred باستاره زینت کردن
flourished زینت کاری کردن
tessellate باموزاییک زینت دادن
stars باستاره زینت کردن
flourishes زینت کاری کردن
flourish زینت کاری کردن
decks : اراستن زینت کردن
decked : اراستن زینت کردن
star باستاره زینت کردن
head work زینت مخصوص سنگ سرطاق
ornamentally از لحاظ تزئین منباب زینت
medallions با مدال بزرگ زینت دادن
medallion با مدال بزرگ زینت دادن
ornamentallyr از لحاظ تزئین میناب زینت
overset زینت دادن زیاد بار کردن
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
lamellate لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
embriodery [آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
hard ware فلز الات
machinary ماشین الات
tinware حلبی الات
genital organs الات تناسلی
silverware نقره الات
hardware اهن الات
enginery ماشین الات
surgical instruments الات جراحی
breech block carrier الات متحرک
brass ware برنج الات
glass شیشه الات
cast iron ware الات چدنی
optical الات بصری
instruments الات دقیق
agricultural implements الات کشاورزی
machinery ماشین الات
irowork اهن الات
ironware فلز الات
ironware اهن الات
iron mongery اهن الات
glassware شیشه الات
glassware بلور الات
instrument الات دقیق
gears الات جامه
obturator الات جازم
geared الات جامه
gear الات جامه
precision tools الات دقیق
accessory objects لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
godroon اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
light machinery ماشین الات سبک
plant ماشین الات کارخانه
wind instruments الات موسیقی بادی
machinery designer طراح ماشین الات
cutler فروشنده الات برنده
iron monger اهن الات فروش
obturator spindle دوکی الات جازم
wind instrument الات موسیقی بادی
optical instruments الات وابسته به بینایی
surveying instrument الات نقشه برداری
calibration تنظیم الات دقیق
percussion instrument الات موسیقی ضربی
carpenter's machines ماشین الات درودگری
plants ماشین الات کارخانه
mechanics علم ماشین الات
scrapping ماشین الات اوراق
hardwareman اهن الات فروش
hardware اهن الات ابزارالات
scrap ماشین الات اوراق
heavy goods ماشین الات سنگین
lighting equipments الات و ادوات روشنایی
heavy machinery ماشین الات سنگین
mechanician مکانیک ماشین الات
instrument الات اندازه گیری
scrapped ماشین الات اوراق
ironmongers فروشنده اهن الات
building machinery ماشین الات ساختمانی
ironmonger فروشنده اهن الات
woodwork چوب الات نجاری
scraps ماشین الات اوراق
operator of light machinery اپراتور ماشین الات سبک
operator of heavy machinery اپراتور ماشین الات سنگین
trade fixtures الات صنعتی نصب شده
obturator الات مانع خروج گاز
war implements ساز و برگ یا الات جنگ
midi میانجی رقمی الات موسیقی
musical instrument digital interface میانجی رقمی الات موسیقی
tiepin سنجاق مدال وزینت الات زنانه
interactive الات و یا سرویسی مثل تلفن زدن
reed pipe لوله یا نای الات موسیقی بادی
grader یکی از ماشین الات راه سازی
reed stop کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
economic life مدت بهره برداری از ماشین الات
automation خودکار شدن ماشین الات اتوماسیون
deferred maintenance قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
hygrometer الات وادوات سنجش رطوبت هوا
equipment تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
sight الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
paleolith الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
sights الات نشانه روی شکاف درجه تفنگ
recoil operated مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
acm Computing Asssociationfor انجمن ماشین الات کامپیوتری achinery
microphonics انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
FAQ الات عمومی و پاسخ آنها درباره یک موضوع مربوطه استphantom
tuning pipe نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
pilot model مدل یا قالب نمونه اولیه وسایل و ماشین الات یاقطعات
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
capture کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capturing کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
et cetera وغیره
etcaetera وغیره
And so on and so forth. Etcetera et cetera . وغیره وغیره
hallmark عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
hallmarks عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
artificial horizon یکی از الات اصلی کابین خلبان که وضعیت هواپیما را نسبت به افق نشان میدهد
crates صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
yellow arc محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
crate صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
snapped قفلکیف وغیره
snapping قفلکیف وغیره
snap قفلکیف وغیره
pile پرزقالی وغیره
snaps قفلکیف وغیره
sheeting ملافه وغیره
dale خلیج وغیره
dales خلیج وغیره
piled پرزقالی وغیره
biotechnology ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
cybernation کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
furnaces تون حمام وغیره
Dont move . Hold it. Keep stI'll. بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
tamp سوراخی را با شن وغیره پرکردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com