English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
English Persian
cross question سئوال بطریق استنطاق
Other Matches
question answer سئوال- جواب
inquiries سئوال استعلام
inquiry سئوال استعلام
interrogation point علامت سئوال
interrogatory وابسته به سئوال
interrogatives علامت سئوال
I have a question. من یک سئوال دارم.
interrogative علامت سئوال
query by example سئوال از طریق مثال
catechisation از راه سئوال وجواب
catechization ازراه سئوال وجواب
interpellate رسما سئوال کردن
Might I ask a question? اجازه می دهید یک سئوال بکنم؟
penguin بطریق
penguins بطریق
in the shape of بطریق
auk بطریق
auks بطریق
allegorically بطریق مثال
parabolically بطریق تمثیل
accusingly بطریق اتهام
synoptically بطریق اختصار
interrogatively بطریق استفهام
in the a way بطریق عادی
in the course of nature بطریق عادی
academism بطریق یا بروش اکادمی
analytical قابل حل بطریق جبری
analytic قابل حل بطریق جبری
academicism بطریق یا بروش اکادمی
introspectively بطریق معاینه نفس
illatively بطریق استنتاج یا استخراج
inferentally بطریق استنتاج یا استنباط
itineration وعظ بطریق گردش
arbitration رای بطریق حکمیت
contraposition قلب مطلب بطریق منفی
differently بطریق دیگر بطور متفاوت
chronometry وقت سنجی بطریق علمی
misbrand بطریق غلط داغ کردن
patriarchate مقام بطریق یا اسقف بزرگ
diagonal گامبرداری بطریق ضربه پا و فشارباپای دیگر
puffins مرغان دریایی ازخانواده بطریق یا پنگوئن
puffin مرغان دریایی ازخانواده بطریق یا پنگوئن
cross examination استنطاق
examinations استنطاق
examination استنطاق
cross question استنطاق
interrogations استنطاق
inquests استنطاق
inquisitions استنطاق
inquisition استنطاق
inquest استنطاق
interrogation استنطاق
to barter away بطریق معاوضه ازدست دادن باکالای دیگرمعاوضه کردن
inquire استنطاق کردن
interrogates استنطاق کردن
interrogating استنطاق کردن
enquires استنطاق کردن
enquired استنطاق کردن
interrogated استنطاق کردن
interrogate استنطاق کردن
querying استنطاق کردن
query استنطاق کردن
queries استنطاق کردن
queried استنطاق کردن
fishing expedition تحقیق استنطاق
inquired استنطاق کردن
cross-question استنطاق کردن
cross-questioned استنطاق کردن
cross-questioning استنطاق کردن
cross-questions استنطاق کردن
examine استنطاق کردن
examined استنطاق کردن
examines استنطاق کردن
examining استنطاق کردن
interrogation استنطاق بازپرسی
cross-examining استنطاق کردن
interrogations استنطاق بازپرسی
inquires استنطاق کردن
cross examine استنطاق کردن
cross-examine استنطاق کردن
cross-examined استنطاق کردن
cross-examines استنطاق کردن
interrogates مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
probate محاکمه کردن استنطاق کردن
cross examination بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com