Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
embryonic membrane
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
Other Matches
operating bridge
پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
office
اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
offices
اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
bed drop or bod fall
اختلاف سطح کف نهر دردوطرف ساختمانی که روی نهر ساخته میشود
cleck
ازتخم در اوردن
agamic
بی نیاز ازتخم نر
preovulatory
واقع شونده درمرحله قبل ازتخم گذاری
praecocial
درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
egg tooth
نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
an ovoviviparous animal
جانوری که دردرون شکم تخم می گذاردوبچه خودرادرهمانجا ازتخم بیرون می اورد
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
sector
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
parasyntetic
مشتق
anti derivative
ضد مشتق
formant
مشتق
offshoots
مشتق
derivatives
مشتق
offshoot
مشتق
paronym
مشتق
paronymous
مشتق
derivative
مشتق
derive
مشتق کردن
to d. itself
مشتق شدن
calcic
مشتق ازاهک
differential equations
معادلات مشتق
derived field
فیلد مشتق
autologous
مشتق از خود
derives
مشتق کردن
formative
کلمه مشتق
derivations
مشتق گیری
derive
مشتق شده از
derives
مشتق شده از
deriving
مشتق کردن
deriving
مشتق شده از
derivation
مشتق گیری
differentiator
مشتق گیر
differentiate
مشتق گرفتن
spiritous
مشتق ازالکل
silicic
مشتق از سیلیس
branches
مشتق شدن
branch
مشتق شدن
second derivative
مشتق دوم
denominators
مشتق کننده
denominator
مشتق کننده
parasyntetic
مشتق و مرکب
parial derivative
مشتق جزئی
differentiation
مشتق گیری
differentiates
مشتق گرفتن
diphyletic
مشتق از دو نیا
differentiating
مشتق گرفتن
patronymic
مشتق از نام پدر
Y'
مشتق ایگرگ
[ریاضی]
partial derivative
مشتق پاره ای
[ریاضی]
Y prime
مشتق ایگرگ
[ریاضی]
partial derivative
مشتق جزیی
[ریاضی]
analysis
مشتق وتابع اولیه
derived demand
تقاضای مشتق شده
romanesque
مشتق از زبان لاتین
adscititious
مشتق از عامل خارجی
deverbative
مشتق شده از فعل
second derivative
مشتق مرتبه دوم
deriving
نتیجه گرفتن مشتق شدن
deverbative
بصورت مشتق استعمال شده
differential equation
معادله متغیر مشتق چیزی
derives
نتیجه گرفتن مشتق شدن
matronymic
اسم مشتق ازطرف مادر
derive
نتیجه گرفتن مشتق شدن
differentiable function
تابع مشتق پذیر
[ریاضی]
potash
کربنات دو سود مشتق ازخاکستر چوب
chains
مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
tartarous
دردی شکل مشتق از درده شراب
thallium
عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
denominative
مشتق ازاسم یاصفت موجب تسمیه
adrenal
مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
phonrtic drill
مشتق تلفظ ازروی صدای حروف
chain
مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
kiosks
مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
kiosk
مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
acro
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acaro
کلمهء پیشوندی است مشتق ازacarus به معنی
acr
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
mellowing
رسیده
mellow
رسیده
mellows
رسیده
consummating
رسیده
ripe
رسیده
headed
رسیده
ripest
رسیده
consummate
رسیده
mellowed
رسیده
consummates
رسیده
riper
رسیده
consummated
رسیده
aceto
پیشوندی است مشتق ازکلمهء لاتین acetum که به معنی
epithelioma
غده خوش خیم و یا بدخیم مشتق از بافت مخاطی
structural
ساختمانی
structurally
ساختمانی
organic
ساختمانی
building line
بر ساختمانی
constructional
ساختمانی
full-fledged
بالغ رسیده
approved
به تایید رسیده
authorized
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
overdue
موعد رسیده
approvingly
به تایید رسیده
climactic
باوج رسیده
full fledged
بالغ رسیده
Inc
به ثبت رسیده
passed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
in-
:رسیده امده
in
:رسیده امده
maturation
رسیده شدن
jack in office
رسیده است
knee high
بزانو رسیده
ripely
بطور رسیده
new arrived
تازه رسیده
new come
تازه رسیده
over ripe
زیاد رسیده
in wards
کالای رسیده
floor length
رسیده بکف
culminant
باوج رسیده
overripe
بسیار رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
full
بالغ رسیده
imported
کالای رسیده
import
کالای رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
It's time
وقتش رسیده که
fullest
بالغ رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
importing
کالای رسیده
agreed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
achromat
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
achromato
کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
tetra
پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
tetr
پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
contractors plant
ماشینهای ساختمانی
structural member
عضو ساختمانی
component
جزء ساختمانی
site
زمین ساختمانی
structural steel
فولاد ساختمانی
building sites
کارگاه ساختمانی
structural timber
الوار ساختمانی
sites
زمین ساختمانی
basic construction unit
واحد ساختمانی
structural joints
درزهای ساختمانی
components
جزء ساختمانی
structrual stability
استحکام ساختمانی
structrual stability
ثبات ساختمانی
building site
کارگاه ساختمانی
grillage
شبکه ساختمانی
site office
دفتر ساختمانی
structrual steelwork
فولاد ساختمانی
structual engineering
مهندس ساختمانی
structural drawing
نقشه ساختمانی
structural factor
ضریب ساختمانی
member
جزء ساختمانی
members
جزء ساختمانی
structural draftsman
نقشه کش ساختمانی
structural crack
ترک ساختمانی
structural concrete
بتن ساختمانی
construction joints
درزهای ساختمانی
building unit
واحد ساختمانی
ashler
سنگ ساختمانی
ashlar
سنگ ساختمانی
monumentality
عظمت ساختمانی
site building
زمین ساختمانی
sited
زمین ساختمانی
sited
کارگاه ساختمانی
timber
چوب ساختمانی
site
کارگاه ساختمانی
contractors yard
واحد ساختمانی
to found a building
ساختمانی بینادکردن
construction joint
درز ساختمانی
sites
کارگاه ساختمانی
building work
کار ساختمانی
Construction works .
عملیات ساختمانی
constructive
مفید ساختمانی
artificial stone
سنگ ساختمانی
building operations
عملیات ساختمانی
building material
مصالح ساختمانی
basic unit assembly group
گروه ساختمانی
building limes
اهک ساختمانی
echoed
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
indent
سفارش رسیده از خارج
indenting
سفارش رسیده از خارج
intersection point
نقطه بهم رسیده
pensionable
وقت بازنشستگی رسیده
bequest
ارثی که بنابوصیت رسیده
saturant
بحد اشباع رسیده
Did it ever occur to you that …
تا کنون بفکرت رسیده که ...
raised to the purple
بپایه مترانی رسیده
inwards
واردات کالای رسیده
indents
سفارش رسیده از خارج
elvis has left the building
<idiom>
[نمایش به اتمام رسیده]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com