English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
English Persian
multistorey ساختمان چندین طبقه
A multi-storey building. ساختمان چندین طبقه
Other Matches
enterprise network شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
cluster-block چندین طبقه آپارتمان
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
flanker [یکی از چندین گوشه ساختمان]
ground floor طبقه همکف ساختمان
semibasement نیم طبقه زیرین ساختمان
mezzanines نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
mezzanine نیم اشکوب که میان دو طبقه ساختمان واقع باشد
building system اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
multivalent دارای چندین قدر چندین بنیانی
polygenetic دارای چندین نیا یا چندین تخم
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
entresol طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
intermediate آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower classes طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
angle-post [تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
gigantic building ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
dependency [قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
coach-house ساختمان خدمه [در کنار ساختمان اصلی]
civil engineering contractor مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
building enterprise مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
constructional feature ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
rotunda ساختمان مدور ساختمان گنبددار
foundation soil شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
double shell constraction ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
rotonda ساختمان مدور ساختمان گنبددار
block structure ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
rotundas ساختمان مدور ساختمان گنبددار
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
base shear نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
stratify طبقه طبقه کردن
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
construction batalion گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
lot چندین
ten چندین
multipoint با چندین خط وط
several چندین
Several persons ( people ). چندین تن
multiple چندین
multifold چندین
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
multivalve چندین دریچهای
on any number of occasions <adv.> چندین بار
multivincular چندین پیوندی
many books چندین کتاب
regularly [often] <adv.> چندین بار
several thousands چندین هزار
on several occasions در چندین وهله
over and over چندین بار
oft [archaic, literary] <adv.> چندین بار
time and again چندین بار
alternates چندین بار
alternated چندین بار
alternate چندین بار
manifold copies چندین نسخه
manyfold چندین مرتبه
over and over again چندین بار
over again چندین بار
many times چندین بار
many چندین بسا
many a time چندین بار
for reasons به چندین دلیل
multicolour با چندین رنگ
multilineal دارای چندین خط
dozens of times چندین بار
a lot of times <adv.> چندین بار
frequently <adv.> چندین بار
various چندتا چندین
many times <adv.> چندین بار
often <adv.> چندین بار
multivocal دارای چندین معنی
He received several bullet wounds چندین تیربه اوخورد
variform دارای چندین شکل
multiplicate چندین نسخه برداشتن از
multifoliate دارای چندین برگچه
master keys کلید چندین قفل
multi tasking اجرای چندین کار
master key کلید چندین قفل
floscular مرکب از چندین گلچه
multicoloured دارای چندین رنگ
multitasking اجرای چندین کار
polygastric دارای چندین معده
ended در انتها یا پس از چندین مشکل
polygenetic دارای چندین مبدا
integration انجام چندین عمل با هم
ends در انتها یا پس از چندین مشکل
polymerous دارای چندین جزء
swarms چندین اشکال برنامه
polyphonic نماینده چندین صدا
polyphonous نماینده چندین صدا
swarmed چندین اشکال برنامه
Many years passed . چندین سال گذشت
swarm چندین اشکال برنامه
pooh bah صاحب چندین مقام
end در انتها یا پس از چندین مشکل
broadcasts ارسال داده به چندین گیرنده 2-
heteronomous روینده تحت چندین قانون
skeleton key کلیدی که چندین قفل را بازکند
Several pages have been torn out. چندین صفحه اش پاره شده
Several cars collided. چندین اتوموبیل بهم خوردند
skeleton keys کلیدی که چندین قفل را بازکند
multi disk مربوط به چندین نوع دیسک
multipoint اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
polygenous از چندین جورخاره درست شده
broadcast ارسال داده به چندین گیرنده 2-
group جمع کردن چندین وسیله با هم
cornet a pistons یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
group جمع اوری چندین چیز با هم
groups جمع اوری چندین چیز با هم
groups جمع کردن چندین وسیله با هم
modular construction ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
Several engineeres were removed from office. چندین مهندس از کار بر کنار شدند
combination چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
i wrote letter a letter چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
complicated با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
multiplex ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
arrays آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
array آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
commonest متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
broadcast شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
bounced برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
varriform دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
bounce برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
broadcast پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
common متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
broadcasts شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcasts پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
commoners متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
bounces برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
parallelled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
conditional مین کننده وقوع چندین کار مشخص
parallels که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
manifolder ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
hall-church [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
parallelled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multifunction ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
bounced جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
resource استفاده از یک منبع در شبکه یا سیستم توسط چندین کاربر
parallelling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
bounce جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
Hallenkirche [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
multi terminal system سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
parallels کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
paralleling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
omnim gatherum امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
bounces جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
gulped گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulps گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
Several people could be accommodated in this room. چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
compounds مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
compounded مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
polygenist کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
polypary ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
polypidom ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
compound مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
parallel کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
gulping گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
star network topology شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
acronyms حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
letter حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
acronym حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
dithered رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
dithers رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
micro prolog PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
letters حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
dither رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
commonest کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
commoners کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
common کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
packages توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
combinational مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
compound متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com