Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English
Persian
factitiousness
ساختگی بودن
fictitiousness
ساختگی بودن
Search result with all words
artificiality
مصنوعی یا ساختگی بودن
Other Matches
mocking
ساختگی
shams
ساختگی
counterfeit
ساختگی
sham
ساختگی
counterfeited
ساختگی
counterfeiting
ساختگی
counterfeits
ساختگی
dummies
ساختگی
bogus
ساختگی
phoney
ساختگی
phoneys
ساختگی
phonies
ساختگی
whoppers
ساختگی
synthetic
ساختگی
fictitious
ساختگی
factitious
ساختگی
whopper
ساختگی
made up
ساختگی
made-up
ساختگی
artificial
ساختگی
pinchbeck
زر ساختگی
fictional
ساختگی
colorable
ساختگی
imitations
ساختگی
imitation
ساختگی
affected
ساختگی
dummy
ساختگی
make-believe
ساختگی
make believe
ساختگی
colourable
ساختگی
ersatz
ساختگی
mocked
ساختگی
spurious
ساختگی
mocks
ساختگی
forged
ساختگی
mock
ساختگی
dummies
ادم ساختگی
fabricated language
زبان ساختگی
dummies
ادمک ساختگی
dummies
مصنوعی ساختگی
peg-leg
پای ساختگی
fagot vote
رای ساختگی
fleuret
گل ساختگی کوچک
quacking
دروغی ساختگی
make-up
داستان ساختگی
quack
دروغی ساختگی
peg-legs
پای ساختگی
quacks
دروغی ساختگی
quacked
دروغی ساختگی
false
ساختگی نادرست
factitious disorder
اختلال ساختگی
dummy
ادم ساختگی
compose sequence
ترتیب ساختگی
pseudoproblem
مساله ساختگی
synthetic rubber
لاستیک ساختگی
wigs
گیس ساختگی
wig
گیس ساختگی
made
مصنوع ساختگی
demureness
ازرم ساختگی
dummy argument
نشانوند ساختگی
contrived scarcity
کمیابی ساختگی
compose sequence
دخشه ساختگی
dummy instruction
دستورالعمل ساختگی
dummy module
رویه ساختگی
faggot vote
رای ساختگی
factitious
ساختگی مصنوعی
namby
ساختگی و بی مغز
fictive
ساختگی افسانهای
artificial intelligence
هوش ساختگی
dummy variable
متغیر ساختگی
dummy
مصنوعی ساختگی
dummy
ادمک ساختگی
dummy stimuli
محرکهای ساختگی
dummy module
برنامه ساختگی
demurely
با ازرم باوقاروشرم ساختگی
artificially
بطور مصنوعی یا ساختگی
fly book
قوطی مگس ساختگی
curcumin
رنگ نارنجی ساختگی
false
ساختگی غیر واقعی
dummy argument
ارگومان یا نشانوند ساختگی
mim
باوقار ساختگی کمرو
ruise
شایعات داستان ساختگی
phony
حقه باز ساختگی
padding
کلمات یارکوردهای ساختگی
venetian pearl
مروارید ساختگی توپر
secundine artem
بطور ساختگی یا مصنوعی
sham marriage
عروسی ساختگی یا دروغی
make up
ساختمان یاحالت داستان ساختگی
non-events
رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
non-event
رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
pretendedly
بطور ساختگی یا بخود بسته
apocryphal
دارای اعتبار مشکوک ساختگی
computed price
قیمت ساختگی معادل administeredprice
artifici tooth
دندان مصنوعی یا ساختگی یاعملی یا دستی
to put on frills
سیمای ساختگی بخود دادن بادکردن
pseuds
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
pseudo
پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
pseud
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
kill devil
طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
price as natural ice
یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
bionic
وابسته به کار گذاشتن اعضای ساختگی در بدن
thermosetting plastics
پلیمرهای ساختگی که در اثرگرما بصورت شیمیایی وبازگشت ناپذیر تغییر میکند
thermoplastics
پلیمرهای ساختگی که میتوان انها را به دفعات نرم کرده وبه شکل دیگری دراورد
wheel satellite
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
monitored
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
disagree
مخالف بودن ناسازگار بودن
precedes
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
include
شامل بودن متضمن بودن
disagreeing
مخالف بودن ناسازگار بودن
precede
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
agree
متفق بودن همرای بودن
includes
شامل بودن متضمن بودن
pend
معوق بودن بی تکلیف بودن
depend
مربوط بودن منوط بودن
depended
مربوط بودن منوط بودن
depends
مربوط بودن منوط بودن
haze
گرفته بودن مغموم بودن
stravage
سرگردان بودن بی هدف بودن
disagreed
مخالف بودن ناسازگار بودن
look for
منتظر بودن درجستجو بودن
conditionality
شرطی بودن مشروط بودن
pertained
مربوط بودن متعلق بودن
agreeing
متفق بودن همرای بودن
abuts
مماس بودن مجاور بودن
consist
شامل بودن عبارت بودن از
consists
شامل بودن عبارت بودن از
consisting
شامل بودن عبارت بودن از
consisted
شامل بودن عبارت بودن از
to be due
مقرر بودن
[موعد بودن]
abutted
مماس بودن مجاور بودن
discord
ناجور بودن ناسازگار بودن
pertains
مربوط بودن متعلق بودن
agrees
متفق بودن همرای بودن
pertain
مربوط بودن متعلق بودن
stravaig
سرگردان بودن بی هدف بودن
abut
مماس بودن مجاور بودن
moons
سرگردان بودن اواره بودن
owed
مدیون بودن مرهون بودن
want
فاقد بودن محتاج بودن
wanted
فاقد بودن محتاج بودن
to stand for
نامزد بودن هواخواه بودن
appertained
مربوط بودن متعلق بودن
ablest
لایق بودن مناسب بودن
abler
لایق بودن مناسب بودن
having
مالک بودن ناگزیر بودن
owe
مدیون بودن مرهون بودن
slouching
خمیده بودن اویخته بودن
moon
سرگردان بودن اواره بودن
governs
نافذ بودن نافر بودن بر
governed
نافذ بودن نافر بودن بر
govern
نافذ بودن نافر بودن بر
appertaining
مربوط بودن متعلق بودن
inhere
جبلی بودن ماندگار بودن
slouches
خمیده بودن اویخته بودن
on guard
مراقب بودن نگهبان بودن
urgency
فوتی بودن اضطراری بودن
have
مالک بودن ناگزیر بودن
appertain
مربوط بودن متعلق بودن
slouched
خمیده بودن اویخته بودن
disagrees
مخالف بودن ناسازگار بودن
owes
مدیون بودن مرهون بودن
slouch
خمیده بودن اویخته بودن
resided
ساکن بودن مقیم بودن
appertains
مربوط بودن متعلق بودن
resides
ساکن بودن مقیم بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com