Dictiornary-Farsi | سازش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 68 (4 milliseconds)

English	Persian
keeping	سازش
compatibility	سازش
compromise	سازش
compromises	سازش
compromising	سازش
adaptation	سازش
adaptations	سازش
agreement	سازش
agreements	سازش
acclimatization	سازش
amicable settlement	سازش
complot	سازش
compromis	سازش
mise	سازش
peaceful settlement	سازش


Other Matches

adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
acclimatization	سازش با محیط
collusion	سازش هم نیرنگ
adaption	توافق سازش
assimilate	سازش کردن
conformation	سازش توافق
compromis	سازش کردن
to a oneself to	سازش کردن
come to terms	سازش کردن
coldigor	سازش با سرما
adaptableness	سازش مناسبت
meets	سازش کردن
comport	سازش کردن
assimilated	سازش کردن
assimilating	سازش کردن
assimilates	سازش کردن
unity	سازش سازگاری
meet	سازش کردن
compatibility	سازش پذیری
unions	اتحاد سازش
union	اتحاد سازش
compounds	سازش کردن
compounded	سازش کردن
compound	سازش کردن
comported	سازش کردن
comporting	سازش کردن
adaptability	سازش پذیری
adaptation	توافق سازش
agreeing	سازش کردن
adaptations	توافق سازش
agree	سازش کردن
comports	سازش کردن
agrees	سازش کردن
accommodation	سازش با مقتضیات محیط
accommodations	سازش با مقتضیات محیط
adaptability	قابلیت توافق و سازش
to agree on something	سازش کردن با چیزی
to come to terms	سازش یا موافقت پیداکردن
voluntary partition	افراز با رضایت یا سازش طرفین
acclimation	اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
to come to an understanding	پیدا کردن سازش پیداکردن
modernism	نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
compounding a felony	سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
live up to <idiom>	طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
put up	برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put-up	برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
settle	تصفیه کردن سازش کردن
meet half way	مصالحه کردن سازش کردن
settles	تصفیه کردن سازش کردن
brooked	تحمل کردن سازش کردن
brooking	تحمل کردن سازش کردن
brooks	تحمل کردن سازش کردن
brook	تحمل کردن سازش کردن