Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (3 milliseconds)
English
Persian
u.n.
سازمان ملل متحد
United Nations
سازمان ملل متحد
united nations organization
سازمان ملل متحد
Search result with all words
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
dumbarton oaks conference
شوروی و چین ضمن مذاکراتی شالوده سازمان ملل متحد را ریختند
economic and social council
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
federative
مبنی بر سازمان کشورهای متحد
general assmbly of the united nations
مجمع عمومی سازمان ملل متحد
ibi
Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
international court of justice
دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
league of nations
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
peace force
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
security council
شورای امنیت سازمان ملل متحد
trust territory
ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
Other Matches
sub domain
سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
secret police
سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
central treaty organization
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
international labour organization
سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
structuring
سازمان سازمان دادن
structures
سازمان سازمان دادن
structure
سازمان سازمان دادن
apparatus
[machinery]
سازمان
[سازمان اداری ]
federate
متحد
one
متحد
ones
متحد
conjunct
متحد
unified
متحد
confederates
متحد
confederate
متحد
federating
متحد
federal
متحد
united
متحد
corporate
متحد
associate
متحد
associated
متحد
associates
متحد
allied
متحد
married
متحد
associating
متحد
federated
متحد
federates
متحد
in league
متحد
unifies
متحد کردن
unified
متحد شده
uniform
متحد الشکل
unify
متحد کردن
unifying
متحد کردن
unite
متحد کردن
unites
متحد کردن
uniting
متحد کردن
federated
متحد کردن
uniforms
متحد الشکل
federating
متحد کردن
accrete
متحد کردن
federate
متحد کردن
concentric
متحد المرکز
band
متحد کردن
feudist
متحد دشمن
unified command
فرماندهی متحد
to make common cause
متحد شدن
unifier
متحد کننده
unitive
متحد کننده
close-knit
صمیمی و متحد
realign
متحد شدن
realigned
متحد شدن
bands
متحد شدن
realigning
متحد شدن
realigns
متحد شدن
running mate
متحد انتخاباتی
band
متحد شدن
bands
متحد کردن
federates
متحد کردن
running mates
متحد انتخاباتی
nexus
گروه متحد
allying
متحد کردن
ally
متحد کردن
realigns
مجددا متحد شدن
charter of the united nations
منشور ملل متحد
unified
یکپارچه فرماندهی متحد
realign
مجددا متحد شدن
herded
متحد کردن گروه
leagues
اتحاد متحد کردن
herd
متحد کردن گروه
league
اتحاد متحد کردن
herding
متحد کردن گروه
herds
متحد کردن گروه
federalization
تشکیل کشورهای متحد
reassociate
دوباره متحد کردن
joins
گراییدن متحد کردن
joined
گراییدن متحد کردن
join
گراییدن متحد کردن
consociate
متحد کردن پیوستن
realigning
مجددا متحد شدن
trigraph
سه حرف متحد التلفظ
realigned
مجددا متحد شدن
federated
تشکیل کشورهای متحد دادن
federates
تشکیل کشورهای متحد دادن
federate
تشکیل کشورهای متحد دادن
federating
تشکیل کشورهای متحد دادن
to unionise
[British E]
متحد کردن
[مثال کارگران]
to unionize
[American E]
متحد کردن
[مثال کارگران]
unionize
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizes
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionization
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionising
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionises
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionised
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
annulus
فضای بین دوایر متحد المرکز
leagues
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
league
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
federating
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federate
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federates
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
unionizing
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
federated
متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
unionized
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
united nations high commissioner
مامور عالی ملل متحد برای اوارگان
hominy grits
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
homage
اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
united court of customs
appeals patent and دادگاه متحد استیناف و امورگمرکی و ثبت اختراعات
activity
سازمان
organisms
سازمان
organism
سازمان
organization
سازمان
activities
سازمان
departments
سازمان
department
سازمان
inst
سازمان
systems
سازمان
organizations
سازمان
machinery
سازمان
system
سازمان
organisations
سازمان
structures
سازمان
structure
سازمان
structuring
سازمان
institution
سازمان
task organization
سازمان رزمی
economic organization
سازمان اقتصادی
labor organization
سازمان کارگری
organization chart
لوحه سازمان
file organization
سازمان فایل
board of inspection and survey
سازمان بازرسی
organizational
مربوط به سازمان
planning organization
سازمان برنامه
charity organization
سازمان خیریه
table of organization
جدول سازمان
counterintelligence
سازمان ضد جاسوسی
data organization
سازمان داده ها
nonprofit organization
سازمان غیرانتفاعی
social organization
سازمان اجتماعی
sensory organization
سازمان حسی
force structure
سازمان یکانها
file organization
سازمان پرونده
labor service
سازمان کار
organizations
سازمان بندی
tailor
سازمان دادن
organization
سازمان بندی
organizing
سازمان دادن
organizes
سازمان دادن
organises
سازمان دادن
organising
سازمان دادن
system
مجموعه سازمان
organisations
سازمان بندی
United Nations
سازمان ملل
tailors
سازمان دادن
visual organization
سازمان دیداری
reorganization
تجدید سازمان
systems
مجموعه سازمان
organized
سازمان یافته
clandestine
سازمان پنهانی
organize
سازمان دادن
unit structure
سازمان یکان
physiques
سازمان بدن
foundation
سازمان خیریه
physique
سازمان بدن
hiring hall
اژانس یا سازمان کاریابی
geological survey
سازمان زمین شناسی
front office
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
Civil Aviation Organization
سازمان هواپیمایی کشور
economic reorganization
تجدید سازمان اقتصادی
food and agricultural organization
سازمان خواروبار وکشاورزی
organized market
بازار سازمان یافته
directs
مدیریت یا سازمان دهی
the church e.
سازمان قانونی کلیسا
type table
نوع جدول سازمان
table of organization and equipment (toe
جدول سازمان و تجهیزات
stablishment
قسمت نظامی سازمان
social security organization
سازمان تامین اجتماعی
world health organization
سازمان بهداشت جهانی
restructure
تجدید سازمان کردن
restructures
تجدید سازمان کردن
Organization of American States
سازمان دول امریکایی
order of battle
سازمان نیروهایا یکان
nonprofit organization
سازمان غیر انتفاعی
direct
مدیریت یا سازمان دهی
task organization
سازمان برای رزم
directed
مدیریت یا سازمان دهی
restructured
تجدید سازمان کردن
reorganizing
تجدید سازمان کردن
tribalism
سازمان وتشکیلات قبیلهای
infrastructure
سازمان زیر سازی
cento
سازمان پیمان مرکزی
reorganised
دوباره سازمان دادن
reorganize
دوباره سازمان دادن
reform
اصلاحات تجدید سازمان
organize
بازار سازمان یافته
chief programmer
سازمان برنامه نویسی
organized
سازمان داده شده
composition
ارایش یکان سازمان
association for women in computing
سازمان حرفهای وغیرانتفاعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com