English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
English Persian
component سازنده
components سازنده
compositor سازنده
compositors سازنده
constructive سازنده
maker سازنده
makers سازنده
instrumentalist سازنده
instrumentalists سازنده
builder سازنده
builders سازنده
manufacturer سازنده
manufacturers سازنده
producer سازنده
producers سازنده
constituent سازنده
constituents سازنده
concoctor سازنده
constructor سازنده
fabricant سازنده
fabricator سازنده
fomative سازنده
wright سازنده
Other Matches
pertubative اشفته سازنده مضطرب سازنده
depletive تهی سازنده
computer manufacturer سازنده کامپیوتر
procreator موجد سازنده
purificative پا سازنده تطهیری
qualificatory محدود سازنده
assuror مطمئن سازنده
enslaver بنده سازنده
assurer مطمئن سازنده
inveigler گمراه سازنده
refrigerative خنک سازنده
alterative دگرگون سازنده
interceptive جدا سازنده
incorporator یکی سازنده
irradiative روشن سازنده
lutist سازنده عود
deific خدا سازنده
dispossessor بی بهره سازنده
manifestative اشکار سازنده
dissipative پراکنده سازنده
fabricator سازنده وسایل
manufacturers' agent نماینده سازنده
film developer سازنده فیلم
manufacturer's agent نماینده سازنده
distractive پریشان سازنده
melodist سازنده ملودی
coordinative متناسب سازنده
presentive مجسم سازنده
elucidatory روشن سازنده
component جزء سازنده
lubricant روان سازنده
lubricating روان سازنده
lubricates روان سازنده
lubricated روان سازنده
lubricate روان سازنده
composers سازنده مصنف
composer سازنده مصنف
qualifiers ملایم سازنده
qualifier ملایم سازنده
factors سازنده فاکتور
factor سازنده فاکتور
components جزء سازنده
vitiator تباه سازنده
suppressor موقوف سازنده
refrigrative خنک سازنده
renovator باز نو سازنده
procreation سازنده زایش
separative جدا سازنده
sonneteer سازنده غزل
restrictive محدود سازنده
spoiler فاسد سازنده
subjugator مطیع سازنده
supersessive لغو سازنده
suppressive موقوف سازنده
ingredients عنصر سازنده
lubricants روان سازنده
builder موسس سازنده
ingredient عنصر سازنده
builders موسس سازنده
manufacturer's software نرم افزار سازنده
loathful دافع بیرغبت سازنده
mitigatory سبک سازنده مخفف
original equipment manufacturer سازنده تجهیزات اصلی
paper stainer سازنده کاغذهای دیواری
reflectional بازتابنده منعکس سازنده
metrist سازنده نظم وشعر
purificatory پاک سازنده تطهیری
producer advertising تبلیغ توسط سازنده
procurer فراهم سازنده جاکش
wright کارگر سازنده نجار
toyer سازنده اسباب بازی
indican ماده سازنده نیل
ceramist سازنده فروف سفالین
ideologue سازنده ایده ئولوژی
compositions نسبت اجزای سازنده
manufacturer تولید کننده سازنده
manufacturers تولید کننده سازنده
diallist سازنده ساعت افتابی
ceramicist سازنده فروف سفالین
boiler maker سازنده دیگ بخار
boilermaker سازنده دیگ بخار
compositions نسبت اجزاء سازنده
composition نسبت اجزای سازنده
elucidative تفسیری روشن سازنده
reflective بازتابنده منعکس سازنده
formative ترکیب کننده سازنده
composition نسبت اجزاء سازنده
carver قلم سنگ تراشی سازنده
pastoralist سازنده شعرهای روستایی چوپان
humiliatingly پست سازنده خفیف کننده
detonating محترق شونده منفجر سازنده
pictorial تصویر نما مجسم سازنده
assimilator تحلیل برنده همانند سازنده
producers عمل اورنده سازنده باراورنده
producer عمل اورنده سازنده باراورنده
self discharging ازاد سازنده نفس خود
wet cooper سازنده چلیک برای مایعات
illusory گمراه کننده مشتبه سازنده
spoilsman تباه کننده فاسد سازنده
humiliating پست سازنده خفیف کننده
honeywell یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
mitigative سبک سازنده تخفیف دهنده
unisys یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
data general corporation سازنده سیستمهای مینی کامپیوتر
perversive گمراه کننده منحرف سازنده
illusive گمراه کننده مشتبه سازنده
digital equipment corporation سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
control data corporation یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber
flag waver مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
Dec یک سازنده بزرگ سیستمهای مینی کامپیوتر
dry cooper سازنده چلیک برای خشکه بار
borland international یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر
motorola سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
outriggers اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
leukosis زیاد شدن بافتهای سازنده گویچههای سفید
smokescreen عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
horner سازنده شانههای شاخی کرنازن شاخ تراش
free issue materials موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
metencephalon قسمتی از مغز جنین که سازنده مخچه وبصل النخاع است
radio sheck یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
parbasis سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند
doa شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
particular lien حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
compaq computer corporation شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
unbundled اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
disruptive pattern اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
leukon عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com