Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
diallist
سازنده ساعت افتابی
Other Matches
sun dial
ساعت افتابی
solarium
ساعت افتابی
sundials
ساعت افتابی
sundial
ساعت افتابی
solariums
ساعت افتابی
dialling
وقت بینی با ساعت افتابی
heliography
مخابره باتلگراف افتابی ساختن عکس گراووری افتابی
sundial
ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
sundials
ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
pertubative
اشفته سازنده مضطرب سازنده
Look at the watch.
نگاه کنید به ساعت
[مچی]
ببینید ساعت چند است.
By my watch it's five to nine.
طبق ساعت
[مچی]
من ساعت پنج دقیقه به نه است.
zone time
وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
My curfew is at 11.
من ساعت ۱۱ باید خانه باشم.
[چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
standard time
ساعت بین المللی ساعت استاندارد
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock.
او
[مرد]
عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
spindles
دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
spindle
دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
sunny
افتابی
brightest
افتابی
sunnier
افتابی
bright
افتابی
brighter
افتابی
sunniest
افتابی
goggles
عینک افتابی
heliogram
پیام افتابی
scareup
افتابی کردن
unearthed
افتابی کردن
heliograph
ایینه افتابی
solar battery
باطری افتابی
duration of sunshine
ساعات افتابی
solar still
اب شیرین کن افتابی
unearths
افتابی کردن
solar still
تقطیر کن افتابی
subsolar
زیر افتابی
shiny
افتابی درخشان
sun bath
حمام افتابی
unearth
افتابی کردن
queen's weather
جای افتابی
sunglasses
عینک افتابی
sunshades
چتر افتابی
unearthing
افتابی کردن
sunshade
چتر افتابی
heliotype
عکس ژلاتینی افتابی
parasolette
چتر افتابی کوچک
sunbonnet
کلاه افتابی زنانه
heliographic
مربوط به مخابره تلگراف افتابی
un arth
ا زخاک دراوردن افتابی کردن
parasol
چتر افتابی هواپیمای یک باله
parasols
چتر افتابی هواپیمای یک باله
synchronous
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
clockwise
مطابق گردش عقربه ساعت در جهت عقربه ساعت
o'clock
ساعت از روی ساعت
transmission
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmissions
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
instrumentalist
سازنده
wright
سازنده
builders
سازنده
instrumentalists
سازنده
constructive
سازنده
builder
سازنده
compositors
سازنده
components
سازنده
fabricator
سازنده
fabricant
سازنده
component
سازنده
manufacturer
سازنده
compositor
سازنده
maker
سازنده
concoctor
سازنده
constructor
سازنده
makers
سازنده
constituent
سازنده
constituents
سازنده
producers
سازنده
producer
سازنده
manufacturers
سازنده
fomative
سازنده
distractive
پریشان سازنده
ingredients
عنصر سازنده
builders
موسس سازنده
ingredient
عنصر سازنده
builder
موسس سازنده
lubricating
روان سازنده
lubricate
روان سازنده
lubricated
روان سازنده
lubricates
روان سازنده
presentive
مجسم سازنده
assurer
مطمئن سازنده
assuror
مطمئن سازنده
computer manufacturer
سازنده کامپیوتر
coordinative
متناسب سازنده
deific
خدا سازنده
restrictive
محدود سازنده
dispossessor
بی بهره سازنده
lubricants
روان سازنده
lubricant
روان سازنده
dissipative
پراکنده سازنده
elucidatory
روشن سازنده
enslaver
بنده سازنده
depletive
تهی سازنده
fabricator
سازنده وسایل
film developer
سازنده فیلم
alterative
دگرگون سازنده
purificative
پا سازنده تطهیری
melodist
سازنده ملودی
vitiator
تباه سازنده
refrigerative
خنک سازنده
suppressive
موقوف سازنده
supersessive
لغو سازنده
subjugator
مطیع سازنده
factor
سازنده فاکتور
factors
سازنده فاکتور
qualificatory
محدود سازنده
qualifier
ملایم سازنده
qualifiers
ملایم سازنده
spoiler
فاسد سازنده
procreator
موجد سازنده
sonneteer
سازنده غزل
composers
سازنده مصنف
composer
سازنده مصنف
separative
جدا سازنده
manufacturers' agent
نماینده سازنده
suppressor
موقوف سازنده
manufacturer's agent
نماینده سازنده
interceptive
جدا سازنده
incorporator
یکی سازنده
component
جزء سازنده
procreation
سازنده زایش
renovator
باز نو سازنده
irradiative
روشن سازنده
inveigler
گمراه سازنده
components
جزء سازنده
refrigrative
خنک سازنده
lutist
سازنده عود
manifestative
اشکار سازنده
formative
ترکیب کننده سازنده
ceramicist
سازنده فروف سفالین
boilermaker
سازنده دیگ بخار
ceramist
سازنده فروف سفالین
boiler maker
سازنده دیگ بخار
compositions
نسبت اجزاء سازنده
manufacturer
تولید کننده سازنده
toyer
سازنده اسباب بازی
manufacturers
تولید کننده سازنده
compositions
نسبت اجزای سازنده
composition
نسبت اجزاء سازنده
composition
نسبت اجزای سازنده
ideologue
سازنده ایده ئولوژی
original equipment manufacturer
سازنده تجهیزات اصلی
elucidative
تفسیری روشن سازنده
mitigatory
سبک سازنده مخفف
procurer
فراهم سازنده جاکش
metrist
سازنده نظم وشعر
manufacturer's software
نرم افزار سازنده
paper stainer
سازنده کاغذهای دیواری
purificatory
پاک سازنده تطهیری
reflectional
بازتابنده منعکس سازنده
producer advertising
تبلیغ توسط سازنده
wright
کارگر سازنده نجار
reflective
بازتابنده منعکس سازنده
loathful
دافع بیرغبت سازنده
indican
ماده سازنده نیل
mitigative
سبک سازنده تخفیف دهنده
producer
عمل اورنده سازنده باراورنده
illusive
گمراه کننده مشتبه سازنده
honeywell
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
illusory
گمراه کننده مشتبه سازنده
wet cooper
سازنده چلیک برای مایعات
carver
قلم سنگ تراشی سازنده
unisys
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
detonating
محترق شونده منفجر سازنده
pictorial
تصویر نما مجسم سازنده
self discharging
ازاد سازنده نفس خود
assimilator
تحلیل برنده همانند سازنده
data general corporation
سازنده سیستمهای مینی کامپیوتر
humiliating
پست سازنده خفیف کننده
producers
عمل اورنده سازنده باراورنده
spoilsman
تباه کننده فاسد سازنده
perversive
گمراه کننده منحرف سازنده
humiliatingly
پست سازنده خفیف کننده
pastoralist
سازنده شعرهای روستایی چوپان
motorola
سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
Dec
یک سازنده بزرگ سیستمهای مینی کامپیوتر
control data corporation
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber
digital equipment corporation
سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
borland international
یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر
flag waver
مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
dry cooper
سازنده چلیک برای خشکه بار
horner
سازنده شانههای شاخی کرنازن شاخ تراش
smokescreen
عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
leukosis
زیاد شدن بافتهای سازنده گویچههای سفید
outriggers
اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
metencephalon
قسمتی از مغز جنین که سازنده مخچه وبصل النخاع است
free issue materials
موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
radio sheck
یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
doa
شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
parbasis
سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند
particular lien
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
third party lease
توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com