Dictiornary-Farsi | سازگاری مجدد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
readjustment	سازگاری مجدد
readjustments	سازگاری مجدد


Other Matches

charge	ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges	ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement	پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerates	1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated	1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating	1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate	1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
accorded	:سازگاری
amenities	سازگاری
accords	:سازگاری
accord	سازگاری
amenity	سازگاری
fitness	سازگاری
maladjustment	کژ سازگاری
maladjustments	کژ سازگاری
incompatibility	نا سازگاری
adaptability	سازگاری
adjustments	سازگاری
salubrity	سازگاری
salucrity	سازگاری
consistency	سازگاری
compatibility	سازگاری
consentaneity	سازگاری
pc compatibility	سازگاری با PC
agreeableness	سازگاری
agreeability	سازگاری
adjustment	سازگاری
consistence	توافق سازگاری
second wind	سازگاری ثانوی
adjustment inventory	پرسشنامه سازگاری
adjustment mechanism	مکانیسم سازگاری
consistency	توافق سازگاری
accompt	سازگاری توافق
adaptableness	قوه سازگاری
compatibility	سازگاری دمسازی
mutual consistency	سازگاری متقابل
internal consistency	سازگاری داخلی
harmony of interests	سازگاری منافع
bell adjustment inventory	پرسشنامه سازگاری بل
downward compatibility	سازگاری بزیر
unity	سازش سازگاری
adaptability	توافق سازگاری
consistency check	بررسی سازگاری
rapport	مناسبت سازگاری
upward compatibility	سازگاری بالاگرا
social adjustment	سازگاری اجتماعی
vocational adjustment	سازگاری شغلی
software compatible	سازگاری نرم افزاری
software compatability	سازگاری نرم افزاری
adaptive disorder	اختلالات سازگاری [روانشاسی]
adjustment disorder	اختلالات سازگاری [روانشاسی]
upward compatible	طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible	طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
conventions	استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
convention	استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
renewed	مجدد
second	مجدد
furthermore	مجدد
further	مجدد
further on	مجدد
reflorescence	مجدد
seconding	مجدد
furthers	مجدد
furthering	مجدد
furthered	مجدد
seconds	مجدد
seconded	مجدد
replenish	تدارک مجدد
replenished	پرکردن مجدد
recreation	خلق مجدد
remand	بازداشت مجدد
replenish	پرکردن مجدد
remanded	بازداشت مجدد
reissues	چاپ مجدد
reissued	چاپ مجدد
reissue	چاپ مجدد
replenished	تدارک مجدد
replenishes	پرکردن مجدد
restatements	بیان مجدد
replenishes	تدارک مجدد
remanding	بازداشت مجدد
remands	بازداشت مجدد
recreations	خلق مجدد
reassurance	اطمینان مجدد
reassurances	اطمینان مجدد
restatement	بیان مجدد
reconditioning	تعمیر مجدد
recurrence	رویدادن مجدد
recurrences	رویدادن مجدد
reinforcement	وضع مجدد
reproduction	تولید مجدد
reproductions	تولید مجدد
replenishing	تدارک مجدد
reissuing	چاپ مجدد
subdivision	تقسیم مجدد
subdivisions	تقسیم مجدد
replenishing	پرکردن مجدد
retaking	گرفتن مجدد
restart	شروع مجدد
resorption	مکیدن مجدد
reshipment	حمل مجدد
resale	حراج مجدد
resale	فروس مجدد
rerun	اجرای مجدد
republication	انتشار مجدد
reporduce	تولید مجدد
reoccur	فهور مجدد
renegotiation	مذاکره مجدد
renascence	زندگی مجدد
remotion	حرکت مجدد
resupply	اماد مجدد
resurvey	بررسی مجدد
retransmission	مخابره مجدد
retakes	گرفتن مجدد
retaken	گرفتن مجدد
retake	گرفتن مجدد
re-runs	نمایش مجدد
re-running	نمایش مجدد
re-run	نمایش مجدد
re-ran	نمایش مجدد
comebacks	دستیابی مجدد
comeback	دستیابی مجدد
retread process	تعمیر مجدد
reebtry	دخول مجدد
retransmission	ارسال مجدد
reintegration	استقرار مجدد
reinsurance	بیمه مجدد
reinfection	عفونت مجدد
reconveyance	اعاده مجدد
reconversion	گرایش مجدد
recompile	کامپایل مجدد
recaption	توقیف مجدد
reapparition	فهور مجدد
reallocation	تخصیص مجدد
reactivation	فعالیت مجدد
re establishment	تاسیس مجدد
re claim	تقاضای مجدد
re attachment	توقیف مجدد
crossecheck	مقابله مجدد
reinterpretation	تفسیر مجدد
reconviction	محکومیت مجدد
recoupment	کسب مجدد
recrystallization	تبلور مجدد
regeneracy	تولید مجدد
regelation	انجماد مجدد
reformat	فرمت مجدد
reexport	صادرات مجدد
reentrance	دخول مجدد
reenlistment	سربازگیری مجدد
reeducation	تربیت مجدد
reebtry	تملک مجدد
reebtry	ورود مجدد
redirection	راهنمایی مجدد
rededication	تقدیم مجدد
rededication	اهدا مجدد
after shrinkage	انقباض مجدد
redrawn	رسم مجدد
rallied	اجتماع مجدد
reload	پر کردن مجدد
reload	بارکردن مجدد
reloaded	پر کردن مجدد
reloading	پر کردن مجدد
reloading	بارکردن مجدد
reloads	پر کردن مجدد
reloads	بارکردن مجدد
retrial	ازمایش مجدد
rallies	اجتماع مجدد
resurgence	طغیان مجدد
recounted	شمارش مجدد
recount	شمارش مجدد
redraws	رسم مجدد
redrew	رسم مجدد
repaint	رسم مجدد
reorganization	تشکیلات مجدد
reorganization	سازماندهی مجدد
rally	اجتماع مجدد
redistribution	توزیع مجدد
retrial	محاکمه مجدد
retrials	ازمایش مجدد
reorganize	تشکیلات مجدد
restoration	استقرار مجدد
reorganize	سازماندهی مجدد
reorganized	تشکیلات مجدد
reorganized	سازماندهی مجدد
reorganizes	تشکیلات مجدد
reorganizes	سازماندهی مجدد
reorganizing	تشکیلات مجدد
reorganizing	سازماندهی مجدد
reorganising	سازماندهی مجدد
remarriage	ازدواج مجدد
reorganising	تشکیلات مجدد
re examination	بازپرسی مجدد
retrials	محاکمه مجدد
revaluation	بهاگذاری مجدد
revaluation	ارزیابی مجدد
reorganised	تشکیلات مجدد
reorganised	سازماندهی مجدد
reorganises	تشکیلات مجدد
reorganises	سازماندهی مجدد
remarriages	ازدواج مجدد