Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
English
Persian
schooltime
ساعات درس مدرسه
Other Matches
dead hours
ساعات خاموشی در شب ساعات خاموشی شبانه
curfew period
ساعات خاموشی
office hours
ساعات اداری
off hours
ساعات بیکاری
off hours
ساعات فراغت
prime time
ساعات پر بیننده
prime time
ساعات پر شنونده
hours of labor
ساعات کار
prime time
ساعات اوج
duration of sunshine
ساعات افتابی
dead hours
ساعات خاموشی در شب
office hours
ساعات کار
workweek
ساعات کارهفته
thoughtful hours
ساعات فکر
thoughtful hours
ساعات تفکر
silent hours
ساعات خواب
overtime
ساعات اضافی
visiting hours
ساعات ملاقات
waking hours
ساعات بیداری
small hours
ساعات عبادت صبحگاهی
timetable
جدول ساعات کار
happy hour
<idiom>
ساعات تفریح وخوشی
timetabled
جدول ساعات کار
horoscopes
جدول ساعات روز
hours of worship
ساعات پرستش یا نماز
impatient hours
ساعات نا شکیبایی یا بی صبری
the small hours
ساعات بعد از نیمه شب
timetabling
جدول ساعات کار
vacant hours
ساعات بیکاری یا فراغت
quantity of leisure
مقدار ساعات بیکاری
timetables
جدول ساعات کار
commander's call
ساعات در اختیار فرماندهی
out of
[outside]
office hours
خارج از ساعات اداری
horoscope
جدول ساعات روز
canonical hours
ساعات رسمی نماز یا عقد
curfew period
ساعات منع عبور و مرور
horary
مربوط به ساعات دعایاکتاب دعا
man-hours
جمع تعداد ساعات کار
time book
دفتر ثبت ساعات کار
daylight saving time
افزودن یک ساعت بر ساعات روز
time sheet
ورقه ثبت ساعات کار
man-hour
جمع تعداد ساعات کار
split shift
تقسیم ساعات کار بدو یا چندقسمت
leisure hours
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
timetabled
صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetable
صورت اوقات برنامه ساعات کار
keep regular hours
ساعات خواب و بیداری منظم داشتن
timetables
صورت اوقات برنامه ساعات کار
timetabling
صورت اوقات برنامه ساعات کار
time chart
جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
full timer
بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
school mate
هم مدرسه
school fellow
هم مدرسه
school age
سن مدرسه
schoolmate
هم مدرسه
schoolmates
هم مدرسه
schools
مدرسه
academies
مدرسه
academy
مدرسه
school
مدرسه
school shooting
تیراندازی در مدرسه
unschooled
مدرسه نرفته
secondery school
مدرسه متوسطه
senior high school
مدرسه متوسطه
technical school
مدرسه فنی
schoolyard
حیاط مدرسه
schoolgirls
دختر مدرسه
schoolteacher
معلم مدرسه
schoolteachers
معلم مدرسه
schoolyard
محوطهی مدرسه
schoolyards
حیاط مدرسه
schoolyards
محوطهی مدرسه
schoolgirl
دختر مدرسه
drop out (of school)
<idiom>
ترک مدرسه
trade school
مدرسه حرفهای
head master
مدیر مدرسه
satchel
کیف مدرسه
satchels
کیف مدرسه
janitor
فراش مدرسه
truancy
مدرسه گریزی
grammar schools
مدرسه ابتدایی
grammar school
مدرسه ابتدایی
grade school
مدرسه ابتدایی
summer schools
مدرسه تابستانی
summer school
مدرسه تابستانی
janitors
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
janitor
راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
janitors
فراش مدرسه
private schools
مدرسه ملی
private school
مدرسه ملی
trade schools
مدرسه حرفهای
schooling
مدرسه رفتن
school phobia
مدرسه هراسی
school counselor
مشاور مدرسه
prep
مدرسه مقدماتی
school truancy
مدرسه گریزی
philosophy of the lyceum
فلسفه مدرسه
schools
تحصیل در مدرسه
schoolma'am
مدیره مدرسه
schoolwork
درس مدرسه
preliminary school
مدرسه ابتدائی
school
تحصیل در مدرسه
schoolmarm
مدیره مدرسه
The last school day.
آخرین روز مدرسه
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
These shoes dont fit me.
زنگ مدرسه خورده
the school is out
مدرسه تعطیل است
He ran away from scool .
از مدرسه فرار کرد
subprincipal
معاون رئیس مدرسه
play hooky
<idiom>
از مدرسه یا کار دررفتن
high school
مدرسه متوسطه دبیرستان
high schools
مدرسه متوسطه دبیرستان
junior college
مدرسه فوق دیپلم
scholastic
اقتصادی مدرسه ایها
theological school
مدرسه علوم دینی
finshing school
مدرسه تکمیلی دختران
prep
مدرسه ابتدایی دبستان
faculties
اولیای مدرسه دانشکده
seminary
مدرسه علوم دینی
technical college
مدرسه عالی فنی
technical colleges
مدرسه عالی فنی
faculty
اولیای مدرسه دانشکده
school of tecnology
مدرسه عالی فنی
reform school
مدرسه تهذیب اخلاقی
seminaries
مدرسه علوم دینی
schoolmaster
نافم مدرسه مکتب دار
to be excused
[from work or school]
معاف بودن
[از کار یا مدرسه]
PTA's
مخفف انجمن خانه و مدرسه
Since I left school.
ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school .
باید بچه راببرم مدرسه
PTA
مخفف انجمن خانه و مدرسه
It is some distance to the school .
تا مدرسه فاصله زیاد است
schoolmasters
نافم مدرسه مکتب دار
parochial school
مدرسه وابسته به کلیسای بخش
industrial school
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
alma mater
سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
nursery school
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
schoolmasters
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
schoolmaster
مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
old school tie
کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
Children start school at the age of 7.
بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
nursery schools
مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
The boy is fresh from school.
پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
public school
دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
This is the site for a new scool .
اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
It reminds me of my schooldays .
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
grader
جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
whipping boy
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
schoolastic
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
schoolman
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
alma mater
مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
advisee
کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
packed lunch
غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
juniorate
مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
loom time
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
workdays
ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday
ایام کار اداری ساعات کار اداری
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com