Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
business hours
ساعت اداری
Other Matches
bureaucreacy
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
sundial
ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
sundials
ساعت خورشیدی ساعت شمسی ساعت فلی
administrative wheeled vehicle fleet
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
bureaucracy
تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucrasy
حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracies
تاسیسات اداری حکومت اداری
Look at the watch.
نگاه کنید به ساعت
[مچی]
ببینید ساعت چند است.
By my watch it's five to nine.
طبق ساعت
[مچی]
من ساعت پنج دقیقه به نه است.
zone time
وقت یا ساعت منطقهای سیستم ساعت 42 ساعتی جهانی
My curfew is at 11.
من ساعت ۱۱ باید خانه باشم.
[چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
spindles
دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
standard time
ساعت بین المللی ساعت استاندارد
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock.
او
[مرد]
عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
spindle
دسته کوک ساعت رقاصک ساعت
workday
ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays
ایام کار اداری ساعات کار اداری
synchronous
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
clockwise
مطابق گردش عقربه ساعت در جهت عقربه ساعت
o'clock
ساعت از روی ساعت
transmissions
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmission
وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
bureaucrat
اداری
official
اداری
administerial
اداری
formal
اداری
departmental
اداری
administrative
اداری
bureaucrats
اداری
executory
اداری
bureaucreat
گماشته اداری
officialdom
سیستم اداری
officially
از طریق اداری
administrative net
شبکه اداری
malfeasance
خطای اداری
management expenses
مخارج اداری
administratively
بطور اداری
administrative tribunal
دادگاه اداری
administrative services
قسمتهای اداری
prefecture
حوزه اداری
prefectorial
وابسته به اداری
prefectoral
وابسته به اداری
bureaucrats
مامور اداری
officialism
سیستم اداری
service element
عنصر اداری
departmentally
ازلحاظ اداری
paperwork
تشریفات اداری
departmental intelligence
اطلاعات اداری
a white collar job
کار اداری
circular letter
نامه اداری
bureaucrat
مامور اداری
circular letter
بخشنامه اداری
office chair
مبل اداری
office chair
صندلی اداری
office hours
ساعات اداری
administrative flight
هواپیمای اداری
office computer
کامپیوتر اداری
administrative flight
پرواز اداری
administrative escort
ناو اداری
administrative command
فرماندهی اداری
administrative command
یکان اداری
administrative channels
طرق اداری
office building
ساختمان اداری
administrative channels
مجاری اداری
administration building
ساختمان اداری
administrative budget
بودجه اداری
administrative approval
موافقتنامه اداری
office work
کار اداری
official communications
مکاتبات اداری
administrative services
خدمات اداری
administrative publications
نشریات اداری
administrative order
دستور اداری
unofficial
غیر اداری
administrative capacity
فرفیت اداری
administrative movement
حرکت اداری
administrative march
راهپیمایی اداری
overhead gharges
هزینه اداری
administrative law
حقوق اداری
administrative law
قوانین اداری
administration building
قسمت اداری
bureau
هیئت اداری
red tape
فرمالیته اداری
bureaus
هیئت اداری
officialism
رسمیت مقررات اداری
office information system
سیستم اطلاعات اداری
bureaucratic
وابسته به امور اداری
placeman
صاحب منصب اداری
administrative escort
ناو اسکورت اداری
office swivel chair
صندلی گردان اداری
provisional order
دستور موقت اداری
administrative data processing
پردازش دادههای اداری
administrative landing
پیاده شدن اداری
officers
مامور کارمند اداری
extra official
بیرون ازوفایف اداری
key personnels
کادر اداری اصلی
service echelon
رده اداری و خدماتی
out of
[outside]
office hours
خارج از ساعات اداری
general administration cost
هزینه عمومی اداری
deck department
قسمت اداری ناو
officer
مامور کارمند اداری
Outside office hours.
خارج از وقت اداری
bureaucrasy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
disciplinary court
دادگاه انتظامی محکمه اداری
red tapism
رعایت تشریفات اداری به حدافراط
superstructure
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
administrative(financial,legal)process.
جریان اداری (مالی .حقوقی )
superstructures
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
formally
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
services
قسمتهای اداری ادارات نظامی
administrative lead time
زمان اداری دریافت اماد
administrative shippings
ارسال اماد به طریق اداری
genitourinary
وابسته به دستگاه اداری تناسلی
bureaucracy
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracies
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
formal
مقید به اداب ورسوم اداری
ministerial
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
administrative storage
انبار کردن به طریق اداری
administrative acceptees
پرسنل قبول شده از نظر اداری
generals
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucrats
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
general
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucrat
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
administrative segregation
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
administrative landing
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
admin
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
fiscal station
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
nihilism
اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
capitulary
عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
by my watch
ساعت من
clocks
ساعت
zero hour
ساعت س
oclock
ساعت
maypop
گل ساعت
passionflower
گل ساعت
hourly
ساعت به ساعت
hour
ساعت
watching
ساعت
watch
ساعت
watched
ساعت
watches
ساعت
h hour
ساعت س
horologe
ساعت
horologii
ساعت
horologium
ساعت
hour ly
ساعت به ساعت
clock generator
ساعت زا
clk
ساعت
in hour's time
دو ساعت
clock
ساعت
ticker
ساعت
timepiece
ساعت
self-esteem
ساعت
timepiece
ساعت
time-piece
ساعت
ticker
[colloquial]
[watch]
ساعت
timepieces
ساعت
timŠepiece
ساعت
clock
ساعت
clocks
ساعت ها
passion flower
گل ساعت
Every so often . Every hour on the hour.
دم به ساعت
hours
ساعت
workflow
نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
federal government
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
sandglass
ساعت ریگی
in the space of an hour
بفاصله یک ساعت
real time clock
ساعت بلادرنگ
internal clock
ساعت داخلی
hour glass
ساعت ریگی
horology
ساعت سازی
time clock
گاه ساعت
four o'clock
ساعت چهار
game clock
ساعت ورزشگاه
rush-hour
ساعت شلوغی
shipper
اهرم ساعت
shooting ckock
ساعت مسابقه
sext
عبادت ساعت 21
sext
نماز ساعت شش
half hour
نیم ساعت
hand glass
ساعت شنی
horary
ساعت بساعت
tower clock
برج ساعت
rush-hour
ساعت پرمشغله
solar time
ساعت شمسی
the watch is warranted
خوبی ساعت
mean time
ساعت متوسط
wristlet
بند ساعت
moon dial
ساعت مهتابی
navy time
ساعت دریایی
We will come at 8.
ما ساعت 8 میاییم.
watt hour
وات ساعت
quarter hour
ربع ساعت
system time
ساعت سیستم
watchcase
جعبه ساعت
watchcase
قاب ساعت
8 oclock sharp . On the stroke of 8.
سر ساعت هشت
shot clock
ساعت مسابقه
watch test
ازمون ساعت
watch key
کلید ساعت
watch glss
شیشه ساعت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com