English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (2 milliseconds)
English Persian
bung ساقی دروغ
bunged ساقی دروغ
bunging ساقی دروغ
bungs ساقی دروغ
Other Matches
perjurer کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
rouser دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
fibs دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbing دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fib دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbed دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
perjury قسم دروغ گواهی دروغ
cupbearer ساقی
tapster ساقی
cup bearer ساقی
crural ساقی
drawers ساقی
drawer ساقی
peduncular ساقی
bacchanalian song ساقی نامه
hebe الهه جونی که ساقی خدایان بود
fibs دروغ
fibster دروغ گو
fib دروغ
equivocation دروغ
calumny دروغ
calumnies دروغ
fibbed دروغ
fibbing دروغ
false accusation دروغ
falsehood دروغ
falsehoods دروغ
fables دروغ
lied دروغ
false دروغ
perjurious دروغ
falsity دروغ
lies دروغ
lie دروغ
fable دروغ
untrue دروغ
pathometer دروغ سنج
thumper دروغ شاخدار
to forge a lie دروغ بافتن
falsehood سخن دروغ
lie detector دروغ سنج
lay to دروغ گفتن
whiff دروغ گفتن
to give the lie to دروغ در اوردن
weasel دروغ گفتن
weasels دروغ گفتن
jactitation دعوی دروغ
leasing دروغ گویی
jactation دعوی دروغ
they suspect him of lying دروغ باومیبرند
fictitiousness بخودبستگی دروغ
ruise اخبار دروغ
taradiddle دروغ کوچک
falseness دروغ بودن
tarradiddle دروغ کوچک
false oath قسم دروغ
false oath سوگند دروغ
pseudology دروغ گویی
in reproof of lying درنکوهش دروغ
pseudologia fantastica دروغ پردازی
it proved false دروغ درامد
it proved false دروغ بود
jack o' lantern دروغ نور
swearword قسم دروغ
gab دروغ گفتن
equivocated دروغ گفتن
equivocates دروغ گفتن
equivocating دروغ گفتن
prevaricate دروغ گفتن
prevaricated دروغ گفتن
prevaricates دروغ گفتن
prevaricating دروغ گفتن
fictions وهم دروغ
fiction وهم دروغ
lie دروغ گفتن
lied :دروغ گفتن
lies :دروغ گفتن
to spin yarns دروغ ساختن
to invent stories دروغ ساختن
belie دروغ گفتن
fairy tales دروغ شاخدار
disinformation دروغ پراکنی
fairy tale دروغ شگفتانگیز
fairy tale دروغ شاخدار
fairy tales دروغ شگفتانگیز
to lie in one's throat دروغ شاخدارگفتن
falsehoods سخن دروغ
falsely بطور دروغ
white lie دروغ سفید
white lies دروغ مصلحتآمیز
to tell a lie دروغ گفتن
belied دروغ گفتن
equivocate دروغ گفتن
belies دروغ گفتن
A pack of lies . یک مشت دروغ
belying دروغ گفتن
A transparent (blatant)lie. دروغ شاخدار
white lies دروغ سفید
white lie دروغ مصلحت آمیز
to persuade oneself به خود دروغ گفتن
to lie like a gasmeter دروغ بزرگ گفتن
travellers tell fine tales جهاندیده بسیارگوید دروغ
white lie <idiom> دروغ مصلحت آمیز
to forswear oneself سوگند دروغ خوردن
A white lie . دروغ مصلحت آمیز
to swore falsely سوگند دروغ خوردن
manswear سوگند دروغ خوردن
perjure قسم دروغ خوردن
falsism سخن دروغ و بی مزه
false witness گواهی یاشهادت دروغ
whiff دروغ در چیزی گفتن
fabulously بشکل افسانه یا دروغ
perjuring شهادت دروغ دادن
perjure شهادت دروغ دادن
perjuring قسم دروغ خوردن
perjuring گواهی دروغ دادن
perjure سوگند دروغ خوردن
perjuring سوگند دروغ خوردن
perjures شهادت دروغ دادن
perjures قسم دروغ خوردن
perjures گواهی دروغ دادن
perjures سوگند دروغ خوردن
perjure گواهی دروغ دادن
he lied to me بمن دروغ گفت
lie detector دستگاه کشف دروغ
forswears سوگند دروغ خوردن
it sounds false دروغ بنظر میرسد
forswearing سوگند دروغ خوردن
forswear سوگند دروغ خوردن
bouncers دروغ بزرگ وفاحش
bouncer دروغ بزرگ وفاحش
he tipped me the traveller دروغ بمن گفت
he scorns to lie از دروغ گفتن عاردارد
plumper دروغ صرف سقوط
plumper فربه کننده دروغ محض
disbelieve اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
perjury سوگند شکنی گواهی دروغ
disbelieves اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
belie دروغ دراوردن خیانت کردن
belied دروغ دراوردن خیانت کردن
belies دروغ دراوردن خیانت کردن
She is a habitual liar. روی عادت دروغ می گوید
belying دروغ دراوردن خیانت کردن
disbelieved اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieving اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
to scruple lying از دروغ گفتن بیم داشتن
mythomania جنون دروغ یا اغراق گویی
one or other of you lies یکی از شما دو تن دروغ می گوید
jactitation of marriage دعوی دروغ نسبت به زناشویی
it seems to me he is lying بنظرم میرسد دروغ میگوید
he lied to my face توی چشم من دروغ گفت
pseudologer کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologist کسیکه مرتبا دروغ میگوید
forsworn سوگند دروغ یاد کرده
perjured نقص عهد کرده دروغ
trump up دروغ بافتن تهمت زدن
pseudo پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
polygraphs ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
Dont spin such yarns . Dont tell lies. دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
thumper ادم یا چیز گنده دروغ بزرگ
pseuds پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
polygraph ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
pseud پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
i would sooner die than lie مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
only death does not tell lies تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
now this man was lying باید دانست که این مرد دروغ میگفت
perjurer کسیکه در دادگاه مغایرباسوگند خود دروغ بگوید
perjured سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
knight of the post کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
suborn به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
it is u.for him to tell a lie دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
frauds پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
fraud پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
all folls day روز دروغ وشوخی مثل روز سیزدهم نوروز
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com