Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English
Persian
concourse
سالن اصلی
Other Matches
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
amphitheater
سالن
coliseum
سالن
gallery
سرسرا سالن
beauty salon
سالن زیبایی
basilica
سالن درازومستطیل
basilicas
سالن درازومستطیل
living room
سالن نشیمن
salon
سالن زیبایی
arrival hall
سالن ورود
colosseum
سالن بزرگ
mass hall
سالن غذاخوری
mass hall
سالن نهارخوری
drawing room
سالن پذیرایی
galleries
سرسرا سالن
lobby
سالن انتظار
lobbies
سالن انتظار
lobbied
سالن انتظار
living rooms
سالن نشیمن
mess
سالن غذاخوری
messes
سالن غذاخوری
salons
سالن زیبایی
gym
سالن ژیمناستیک
ballrooms
سالن رقص
showroom
سالن نمایشگاه
ballroom
سالن رقص
music halls
سالن موسیقی
music hall
سالن موسیقی
showrooms
سالن نمایشگاه
drawing rooms
سالن پذیرایی
arrival hall
سالن ورود
gyms
سالن ژیمناستیک
lyceum
سالن بحث
astrodome
سالن رسد خانه
beauty shop
سالن ارایش وزیبایی
dojang
سالن تمرین تکواندو
lobbied
سالن هتل و مهمانخانه
lobbies
سالن هتل و مهمانخانه
lobby
سالن هتل و مهمانخانه
departure hall
سالن ترک کردن
court tennis
تنیس داخل سالن
dramshop
سالن مشروب فروشی
lyceum
سالن سخنرانی عمومی
amusement arcade
سالن بازیهای الکترونیکی
saloon car
واگن سالن دار
parlor car
سالن استراحت قطار
refectory
سالن ناهار خوری
officer's mess
سالن غذاخوری افسران
wardroom
سالن بیماران بیمارستان
saloon
سالن زیبایی رستوران
saloons
سالن زیبایی رستوران
refectories
سالن ناهار خوری
indoor soccer
فوتبال داخل سالن
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
basilica
کلیساهایی که سالن دراز دارند
basilicas
کلیساهایی که سالن دراز دارند
The hall has three exits.
سالن دارای سه خروجی است.
valhalla
سالن پذیرایی خدای اودین
parlormaid
کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
lounge car
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
naves
سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
nave
سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
mess hall
سالن غذا خوری سرباز خانه
Is there a beauty salon in the hotel?
آیا سالن زیبایی در هتل هست؟
lounger
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
pullman car
واگن سالن دار که جای خواب نیز دارد
plateform
بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
gatecrasher
کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrashers
کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
lounged
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
dining facility
ساختمان ناهارخوری قسمت ناهارخوری سالن نهارخوری
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
Open-plan
<adj.>
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
room-sized rug
فرش های ایرانی
[فرش های درباری]
[بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
main stem
خط اصلی
arches
اصلی
parent
اصلی
inherent
اصلی
arch-
اصلی
head
اصلی
native code
کد اصلی
mastered
اصلی
organic
اصلی
arch
اصلی
masters
اصلی
master
اصلی
text
اصلی
texts
اصلی
germinal
اصلی
essentials
اصلی
essential
اصلی
elemental
اصلی
fundamental
اصلی
normative
اصلی
elementary
اصلی
functional
اصلی
primal
اصلی
primitive
اصلی
intrinsic
اصلی
principle
اصلی
aboriginals
اصلی
aboriginal
اصلی
primarily
اصلی
main lines
خط اصلی
main line
خط اصلی
seminal
اصلی
quintessential
اصلی
first-hand
اصلی
primordial
اصلی
primary
اصلی
initials
اصلی
initialling
اصلی
initialled
اصلی
immanent
اصلی
ingrown
اصلی
isogeny
هم اصلی
line link
خط اصلی
main attack
تک اصلی
main
خط اصلی
main
<adj.>
اصلی
main deck
پل اصلی
fundametal
اصلی
firsthand
اصلی
principal
اصلی
initialing
اصلی
initialed
اصلی
elementarily
اصلی
initial
اصلی
trunks
خط اصلی
trunk
خط اصلی
principals
اصلی
main door
در اصلی
mainlining
اصلی
mainlining
خط اصلی
originals
اصلی
proto
اصلی
mainline
خط اصلی
major
اصلی
mainlines
خط اصلی
mainlined
اصلی
primed
اصلی
mainline
اصلی
radicals
اصلی
cardinal
اصلی
original
اصلی
majoring
اصلی
prime
اصلی
mainlined
خط اصلی
primes
اصلی
majored
اصلی
substantive
[essential]
<adj.>
اصلی
quintessential
<adj.>
اصلی
basics
اصلی
basic
اصلی
rudimental
اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com