English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
colosseum سالن بزرگ
Search result with all words
nave سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
naves سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
room-sized rug فرش های ایرانی [فرش های درباری] [بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
Other Matches
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
amphitheater سالن
coliseum سالن
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
showrooms سالن نمایشگاه
drawing room سالن پذیرایی
music hall سالن موسیقی
music halls سالن موسیقی
ballroom سالن رقص
concourse سالن اصلی
beauty salon سالن زیبایی
ballrooms سالن رقص
gym سالن ژیمناستیک
gyms سالن ژیمناستیک
arrival hall سالن ورود
showroom سالن نمایشگاه
drawing rooms سالن پذیرایی
lobby سالن انتظار
lobbies سالن انتظار
basilica سالن درازومستطیل
basilicas سالن درازومستطیل
lyceum سالن بحث
messes سالن غذاخوری
mess سالن غذاخوری
arrival hall سالن ورود
gallery سرسرا سالن
galleries سرسرا سالن
living rooms سالن نشیمن
living room سالن نشیمن
mass hall سالن نهارخوری
mass hall سالن غذاخوری
salons سالن زیبایی
lobbied سالن انتظار
salon سالن زیبایی
court tennis تنیس داخل سالن
astrodome سالن رسد خانه
wardroom سالن بیماران بیمارستان
officer's mess سالن غذاخوری افسران
beauty shop سالن ارایش وزیبایی
parlor car سالن استراحت قطار
amusement arcade سالن بازیهای الکترونیکی
lyceum سالن سخنرانی عمومی
dojang سالن تمرین تکواندو
refectory سالن ناهار خوری
refectories سالن ناهار خوری
saloon car واگن سالن دار
dramshop سالن مشروب فروشی
departure hall سالن ترک کردن
indoor soccer فوتبال داخل سالن
saloons سالن زیبایی رستوران
saloon سالن زیبایی رستوران
lobbied سالن هتل و مهمانخانه
lobbies سالن هتل و مهمانخانه
lobby سالن هتل و مهمانخانه
The hall has three exits. سالن دارای سه خروجی است.
basilicas کلیساهایی که سالن دراز دارند
valhalla سالن پذیرایی خدای اودین
basilica کلیساهایی که سالن دراز دارند
parlormaid کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
Is there a beauty salon in the hotel? آیا سالن زیبایی در هتل هست؟
mess hall سالن غذا خوری سرباز خانه
lounge car قطار دارای سالن استراحت وتفریح
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
plateform بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
pullman car واگن سالن دار که جای خواب نیز دارد
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
gatecrashers کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrasher کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
lounging اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
dining facility ساختمان ناهارخوری قسمت ناهارخوری سالن نهارخوری
lounged اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
long ton تن بزرگ
smaller بزرگ نه
extensive بزرگ
majuscule بزرگ
of a large size بزرگ
macrocephalic بزرگ سر
bulkier بزرگ
bulkiest بزرگ
bulky بزرگ
majuscular بزرگ
magacephalic بزرگ سر
headman بزرگ
headmen بزرگ
macro بزرگ
eminent بزرگ
small بزرگ نه
grave بزرگ
massively بزرگ
massive بزرگ
graves بزرگ
large sized بزرگ
gates در بزرگ
canis majoris سگ بزرگ
canis major سگ بزرگ
bandog سگ بزرگ
great- بزرگ
big بزرگ
gravest بزرگ
biggest بزرگ
great بزرگ
doyennes زن بزرگ
doyenne زن بزرگ
greatest بزرگ
majestic بزرگ
considerably large بس بزرگ
bigger بزرگ
large sized a بزرگ
smallest بزرگ نه
king size بزرگ
dignified بزرگ
immane بزرگ
hugeous بزرگ
adult بزرگ
adults بزرگ
mightier بزرگ
mightiest بزرگ
mighty بزرگ
full bottomed بزرگ
egregious بزرگ
decuman بزرگ
gate در بزرگ
voluminous بزرگ
grossest بزرگ
high بزرگ
highest بزرگ
highs بزرگ
majored بزرگ
majoring بزرگ
propylon در بزرگ
paternal grandmother نه نه بزرگ
walloping بزرگ
gross بزرگ
grossed بزرگ
grosses بزرگ
vast بزرگ
vasty بزرگ
swith بزرگ
major بزرگ
stour بزرگ
extra بزرگ
extra- بزرگ
extras بزرگ
grosser بزرگ
wallopings بزرگ
jumbo بزرگ
spanking بزرگ
megapod بزرگ پا
larger بزرگ
swingeing بزرگ
grossing بزرگ
nonus بزرگ
jumbos بزرگ
largest بزرگ
large بزرگ
enormous بزرگ
spankings بزرگ
platter بشقاب بزرگ
platters بشقاب بزرگ
archbshop اسقف بزرگ
paterfamilias بزرگ خانواده
archfiend دیو بزرگ
archduchess دوشس بزرگ
cataclysms سیل بزرگ
blunder اشتباه بزرگ
blundered اشتباه بزرگ
blundering اشتباه بزرگ
blunders اشتباه بزرگ
alcove طاقچه بزرگ
achievement کار بزرگ
on a grand scale <adv.> در مقیاس بزرگ
magnification بزرگ نمایی
arch fiend دیو بزرگ
zooms بزرگ کردن
aggrandise بزرگ کردن
whackings خیلی بزرگ
mausoleums ارامگاه بزرگ
giant corporation شرکت بزرگ
mausoleum ارامگاه بزرگ
a large car یک اتومبیل بزرگ
aggrandise بزرگ شدن
magnifications بزرگ نمایی
zoom بزرگ کردن
zoomed بزرگ کردن
arch enemy دشمن بزرگ
antrum غار بزرگ
aggrandize بزرگ کردن
bring up <idiom> بزرگ کردن
lump بزرگ شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com