English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
refectories سالن ناهار خوری
refectory سالن ناهار خوری
Other Matches
salle a manger اطاق ناهار خوری
dining rooms اطاق ناهار خوری
dining room اطاق ناهار خوری
broadside messing ناهار خوری گروهی
cafeteria messing ناهار خوری همگانی
dinette اطاق کوچک ناهار خوری
mess hall سالن غذا خوری سرباز خانه
meal break افراشتن پرچم ناهار زنگ ناهار
gullibility گول خوری فریب خوری
lunching ناهار
lunches ناهار
fiffin ناهار
luncheon ناهار
luncheons ناهار
dinners ناهار
lunch ناهار
lunched ناهار
nummet ناهار
dinner ناهار
dined ناهار خوردن
tiffin ناهار مختصر
dining ناهار خوردن
i asked him to dinner او را به ناهار خواندم
meat غذا ناهار
dines ناهار خوردن
dine ناهار خوردن
anteprandial پیش از ناهار
meal break استراحت ناهار
meats غذا ناهار
to orders dinner دستور ناهار دادن
nooning هنگام فهر ناهار
I invited her to lunch . I stood her a lunch . ناهار مهمانش کردم
john having come we dined جان که امد ما ناهار خوردیم
dinner set لوازم و فرف شام یا ناهار
you must w the signal ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
to dine off bread and cheese ناهار خود را با نان و پنیربرگذار کردن
my neighbour at dinner کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
pennants پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی
pennant پرچم اعلام وقت ناهار روی کشتی
amphitheater سالن
coliseum سالن
concourse سالن اصلی
arrival hall سالن ورود
mass hall سالن نهارخوری
salons سالن زیبایی
salon سالن زیبایی
messes سالن غذاخوری
mess سالن غذاخوری
mass hall سالن غذاخوری
drawing room سالن پذیرایی
drawing rooms سالن پذیرایی
lyceum سالن بحث
beauty salon سالن زیبایی
gym سالن ژیمناستیک
colosseum سالن بزرگ
arrival hall سالن ورود
showrooms سالن نمایشگاه
showroom سالن نمایشگاه
music halls سالن موسیقی
music hall سالن موسیقی
living rooms سالن نشیمن
basilica سالن درازومستطیل
gallery سرسرا سالن
galleries سرسرا سالن
living room سالن نشیمن
ballroom سالن رقص
basilicas سالن درازومستطیل
lobby سالن انتظار
lobbies سالن انتظار
ballrooms سالن رقص
lobbied سالن انتظار
gyms سالن ژیمناستیک
departure hall سالن ترک کردن
wardroom سالن بیماران بیمارستان
indoor soccer فوتبال داخل سالن
officer's mess سالن غذاخوری افسران
saloon car واگن سالن دار
saloon سالن زیبایی رستوران
saloons سالن زیبایی رستوران
parlor car سالن استراحت قطار
astrodome سالن رسد خانه
beauty shop سالن ارایش وزیبایی
lobbies سالن هتل و مهمانخانه
lyceum سالن سخنرانی عمومی
lobby سالن هتل و مهمانخانه
lobbied سالن هتل و مهمانخانه
dramshop سالن مشروب فروشی
amusement arcade سالن بازیهای الکترونیکی
dojang سالن تمرین تکواندو
court tennis تنیس داخل سالن
parlormaid کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
basilicas کلیساهایی که سالن دراز دارند
The hall has three exits. سالن دارای سه خروجی است.
valhalla سالن پذیرایی خدای اودین
basilica کلیساهایی که سالن دراز دارند
geophagism گل خوری
voraciousness پر خوری
gastronomy پر خوری
lounge car قطار دارای سالن استراحت وتفریح
Is there a beauty salon in the hotel? آیا سالن زیبایی در هتل هست؟
naves سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
nave سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
weldabikity جوش خوری
ichthyophagy ماهی خوری
gut احشاء پر خوری
guts احشاء پر خوری
porringer کاسه اش خوری
lap n بازبان خوری
soakage خیس خوری
malleation چکش خوری
fruitarianism میوه خوری
milk jug شیر خوری
swirl چرخ خوری
swirling چرخ خوری
swirled چرخ خوری
weldability جوش خوری
swirls چرخ خوری
geophagy خاک خوری
slopped اشغال خوری
slop اشغال خوری
gorge پر خوری کردن
gorged پر خوری کردن
gorges پر خوری کردن
gorging پر خوری کردن
fidgets لول خوری
fidgeting لول خوری
fidgeted لول خوری
fidget لول خوری
eleemosynary صدقه خوری
gutting احشاء پر خوری
geophagism خاک خوری
flunkeyism جیفه خوری
slopping اشغال خوری
drinking was his ruin نوشابه خوری
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
weatherability قابلیت هوا خوری
wineglasful گیلاس شراب خوری
tureens قدح سوپ خوری
tea cup فنجان چای خوری
table spoon قاشق سوپ خوری
teaspoon قاشق چای خوری
tepoy میز چای خوری
teapoy میز چای خوری
glad-rags لباس پلو خوری
sauce-boats فرف چاشنی خوری
tea sets سرویس چای خوری
tea service سرویس چای خوری
tea services سرویس چای خوری
tea spoon قاشق چای خوری
teaspoons قاشق چای خوری
sauce boat فزف سوس خوری
sauce boat فرف چاشنی خوری
sauce-boat فزف سوس خوری
sauce-boat فرف چاشنی خوری
sauce-boats فزف سوس خوری
tea set سرویس چای خوری
tureen قدح سوپ خوری
omophagia گوشت خام خوری
malty خو گرفته به ابجو خوری
demitasse فنجان قهوه خوری
sinecure مفت خوری وولگردی
sinecures مفت خوری وولگردی
tureen فرف سوپ خوری
lucubration دود چراغ خوری
airing هوا خوری بادبان
geophagy گل خوری زمین خواری
tureens فرف سوپ خوری
serviceability بکار خوری بدردخوری
nephalism پرهیز از نوشابه خوری
plateform بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
pullman car واگن سالن دار که جای خواب نیز دارد
teaspoonful بقدر یک قاشق چای خوری
to be the anvil or the hammer یا تو سر می زنی یا تو سر می خوری [در زندگی] . [از گوته]
teaspoonfuls بقدر یک قاشق چای خوری
gormand خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
it a day روزی یک فنجان چای خوری
soaks عمل خیساندن خیس خوری
tablespoonful بقدر یک قاشق سوپ خوری
tablespoonfuls بقدر یک قاشق سوپ خوری
teaspoonsful بقدر یک قاشق چای خوری
teabowl فنجان چای خوری بی دسته
tablespoonsful بقدر یک قاشق سوپ خوری
soak عمل خیساندن خیس خوری
sycophancy مفت خوری کاسه لیسی
gatecrasher کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrashers کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
crapulent وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
mazer جام مشروب خوری چوبی بزرگ
scollop فرف صدف خوری یاصدف پزی
stein لیوان دسته دار ابجو خوری
tap room جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
high chair صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
he swore off drinking سوگند خوردکه از نوشابه خوری دست بکشد
high chairs صندلی پایه بلند غذا خوری بچه
soakage مقدار مایع جذب شده بوسیله خیس خوری
to idulge oneself in drinking بنوشابه خوری افتادن خودرا بباده نوشی سپردن تسلیم خوی میگساری شدن
dining facility ساختمان ناهارخوری قسمت ناهارخوری سالن نهارخوری
lounged اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com