English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
shem سام فرزند بزرگ نوح پیغمبر
Other Matches
levi لاوی فرزند یعقوب پیغمبر
jonathan یوناتان فرزند شائول و دوست داود پیغمبر
prophet پیغمبر
by g به پیغمبر
seeress پیغمبر زن
jonah یونس پیغمبر
pseudo prophet پیغمبر نما
pseudo prophet پیغمبر دروغی
seer غیبگو پیغمبر
seers غیبگو پیغمبر
noah نوح پیغمبر
god's messenger رسول خدا پیغمبر
joshua یوشع بن نون پیغمبر اسرائیل
to take for gospel مانندکلام خدادانستن مانندحرف پیغمبر راست دانستن
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
sonless بی فرزند
only child تک فرزند
gets فرزند
get فرزند
breeds فرزند
progeniture فرزند
progency فرزند
offspring فرزند
bairns فرزند
getting فرزند
bairn فرزند
breed فرزند
impignorate فرزند
sonship فرزند
child فرزند
scion فرزند
scions فرزند
filicide فرزند کش
progeny فرزند
fries فرزند
sons فرزند
son فرزند
fry فرزند
frying فرزند
to berave of ason بی فرزند کردن
child adoption فرزند خواندگی
godchildren فرزند خوانده
godchild فرزند خوانده
stepchildren فرزند خوانده
stepchild فرزند خوانده
hagseed فرزند زن ساحره
polynices فرزند ادیپوس
whoreson فرزند فاحشه
fosterling فرزند رضاعی
foster child فرزند خوانده
firstborn فرزند ارشد
sonnish فرزند وار
filicide فرزند کشی
adoption فرزند خواندگی
Paris فرزند " پریام "
sonny فرزند جان
adopted child فرزند خوانده
stepson فرزند خوانده
nurse child فرزند رضائی
orestes فرزند اگاممنون
nurse child فرزند خوانده
stepsons فرزند خوانده
freeborn فرزند ازاد مرد
the losser of a child فقدان یا داغ فرزند
he is my only child فرزند یگانه من است
medea complex عقده فرزند کشی
macs پیشوندی بمعنی " فرزند"
sole offspring فرزند منحصر بفرد
fruits فرزند میوه دادن
fruit فرزند میوه دادن
judah یهودا فرزند یعقوب
mac پیشوندی بمعنی " فرزند"
problem child فرزند مسئله دار
japheth یافث فرزند نوح پیامبر
thyestes فرزند پلوپس وبرادر اتریوس
ishmael اسمعیل فرزند ابراهیم وهاجر
isaac اسحق فرزند حضرت ابراهیم
hagborn شیطان زاده فرزند ساحره
fosterling طفل شیرخوار فرزند خوانده
ancestral file که فرزند فایل جاری است
abel فرزند ادم ابوالبشر که برادرش
parenting پس انداختن و بار آوردن فرزند
adoptionist معتقد به فرزند خواندگی عیسی
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
aegisthus فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
primogeniture حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
ultimogeniture اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
jus sanguinis قانونی که بموجب ان تابعیت فرزند از روی تابعیت والدینش معین میگردد
grandfather file سومین گونه معروف فایل پشتیبان پس از فایل پدر و فرزند
recaption مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
parent program در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
tenant by curtesy عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
voluminous بزرگ
of a large size بزرگ
adult بزرگ
majestic بزرگ
doyenne زن بزرگ
king size بزرگ
large sized بزرگ
gravest بزرگ
large sized a بزرگ
eminent بزرگ
dignified بزرگ
magacephalic بزرگ سر
macrocephalic بزرگ سر
macro بزرگ
long ton تن بزرگ
bulkier بزرگ
bulkiest بزرگ
bulky بزرگ
extensive بزرگ
doyennes زن بزرگ
megapod بزرگ پا
headmen بزرگ
adults بزرگ
decuman بزرگ
immane بزرگ
hugeous بزرگ
smallest بزرگ نه
egregious بزرگ
great- بزرگ
great بزرگ
gate در بزرگ
mightier بزرگ
mightiest بزرگ
gates در بزرگ
mighty بزرگ
full bottomed بزرگ
smaller بزرگ نه
bandog سگ بزرگ
graves بزرگ
grave بزرگ
bigger بزرگ
big بزرگ
greatest بزرگ
canis major سگ بزرگ
small بزرگ نه
canis majoris سگ بزرگ
considerably large بس بزرگ
headman بزرگ
grossing بزرگ
gross بزرگ
highest بزرگ
highs بزرگ
major بزرگ
nonus بزرگ
vasty بزرگ
enormous بزرگ
majored بزرگ
large بزرگ
propylon در بزرگ
paternal grandmother نه نه بزرگ
grossed بزرگ
grossest بزرگ
swith بزرگ
vast بزرگ
majoring بزرگ
stour بزرگ
extra بزرگ
extra- بزرگ
extras بزرگ
high بزرگ
grosses بزرگ
grosser بزرگ
largest بزرگ
biggest بزرگ
jumbo بزرگ
swingeing بزرگ
spanking بزرگ
massively بزرگ
spankings بزرگ
wallopings بزرگ
jumbos بزرگ
massive بزرگ
majuscular بزرگ
walloping بزرگ
majuscule بزرگ
larger بزرگ
zooms بزرگ کردن
magnifications بزرگ نمایی
zoom بزرگ کردن
zoomed بزرگ کردن
avous پدر بزرگ
platters بشقاب بزرگ
grand father پدر بزرگ
on a grand scale <adv.> در مقیاس بزرگ
land masses سرزمین بزرگ
paterfamilias بزرگ خانواده
magnification بزرگ نمایی
argosy کشتی بزرگ
aggrandise بزرگ کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com