Dictiornary-Farsi | ساندویچ فروشی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 184 (2 milliseconds)

English	Persian
snack bar	ساندویچ فروشی
snack bars	ساندویچ فروشی


Other Matches

sandwiches	ساندویچ درست کردن ساندویچ
sandwich	ساندویچ درست کردن ساندویچ
sandwiched	ساندویچ درست کردن ساندویچ
bistro	اغذیه فروشی و مشروب فروشی
bistros	اغذیه فروشی و مشروب فروشی
taco	ساندویچ
hot dog	ساندویچ سوسیس
hot dogs	ساندویچ سوسیس
hamburger	ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
hamburg	ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
hamburgers	ساندویچ گوشت گاو سرخ کرده
burgers	تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger	تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
for sale	فروشی
on offer	فروشی
on sale	فروشی
disposability	فروشی
sales	فروشی
cash crop	فرآورد فروشی
retail	جزئی فروشی
butchery business	گوشت فروشی
staple	مرکزعمده فروشی
stapled	مرکزعمده فروشی
stapling	مرکزعمده فروشی
barroom	نوشابه فروشی
bijouterie	جواهر فروشی
cash crop	محصول فروشی
chandlery	شمع فروشی
dealing in slaves	برده فروشی
peacockery	خود فروشی
short sale	پیش فروشی
salter	نمک فروشی
retail trade	خرده فروشی
pedlary	دست فروشی
retail sales	خرده فروشی
perfumery	عطر فروشی
priggery	علم فروشی
priggishness	علم فروشی
retail dealing	خرده فروشی
optometry	عینک فروشی
glassman	شیشه فروشی
whole sale trade	عمده فروشی
whole sale dealer	عمده فروشی
greengrocery	سبزی فروشی
toploftiness	خود فروشی
toggery	لباس فروشی
jewelry	جواهر فروشی
taproom	بارمشروب فروشی
newsstand	روزنامه فروشی
slopwork	دوخته فروشی
short sale	سلم فروشی
prudishness	عفت فروشی
wineshop	باده فروشی
grocery store [American E]	خواربار فروشی
smithies	اهن فروشی
smithy	اهن فروشی
grocer's shop	خواربار فروشی
grocer's	خواربار فروشی
food shop	خواربار فروشی
grocery	خواربار فروشی
wholesale	عمده فروشی
draperies	پارچه فروشی
drugstore	دوا فروشی
drugstores	دوا فروشی
upholstery	مبل فروشی
pedantry	فضل فروشی
ironmongery	اهن فروشی
upholstery	پرده فروشی
haberdashery	خرازی فروشی
snobbery	افاده فروشی
drapery	ماهوت فروشی
slave trade	برده فروشی
drapery	پارچه فروشی
retail	خرده فروشی
draperies	ماهوت فروشی
overselling	فزون فروشی کردن
resale price	بهای خرده فروشی
oversold	فزون فروشی کردن
ticket office	باجه بلیت فروشی
trade price	قیمت عمده فروشی
retail price	قیمت خرده فروشی
retail price	بهای خرده فروشی
oversell	فزون فروشی کردن
convenience stores	خواربار فروشی کوچک
wineshop	مغازه شراب فروشی
vintnery	عمده فروشی شراب
to prank out oneself	خود فروشی کردن
to peacock oneself vref	خود فروشی کردن
taproom	محل پیاله فروشی
tap room	محل پیاله فروشی
oversells	فزون فروشی کردن
sweetshop	شیرینی فروشی قنادی
wholesale price	قیمت عمده فروشی
convenience store	خواربار فروشی کوچک
quantity rebate	تخفیف عمده فروشی
retail	خرده فروشی کردن
delicatessen	مغازه اغذیه فروشی
dramshop	بار مشروب فروشی
box offices	باجه بلیط فروشی
box office	باجه بلیط فروشی
gaudiness	خودنمائی جلوه فروشی
groggery	نوشابه فروشی میخانه
grogshop	دکان مشروب فروشی
dramshop	سالن مشروب فروشی
dram shop	جایگاه نوشابه فروشی
bookshops	دکان کتاب فروشی
swagger	کبر فروشی خودستایی
swaggered	کبر فروشی خودستایی
swaggering	کبر فروشی خودستایی
swaggers	کبر فروشی خودستایی
delicatessens	مغازه اغذیه فروشی
bookshops	مغازه کتاب فروشی
at the but cher's	در دکان گوشت فروشی
barroom	بار یا پیاله فروشی
soda fountain	مغازه لیموناد فروشی
cutlery	کارد وچنگال فروشی
quantity discount	تخفیف عمده فروشی
bars	میکده بارمشروب فروشی
bar	میکده بارمشروب فروشی
pedantry or pedantism	علم فروشی خام
peltry	پوست خام فروشی
sales	جنس فروشی فروش
porterhouse	ابجو واغذیه فروشی
pot house	ابجو فروشی خرابات
proslavery	طرفداری از برده فروشی
soda fountains	مغازه لیموناد فروشی
smithies	فلز فروشی اهنگری
bookshop	دکان کتاب فروشی
smithy	فلز فروشی اهنگری
ostentation	خود فروشی تظاهر
newsstand	دکه روزنامه فروشی
bookshop	مغازه کتاب فروشی
mercery	مغازه پارچه فروشی
newsstand	دکه یا کیوسک روزنامه فروشی
milk float	عرابه یا چرخ شیر فروشی
milk floats	عرابه یا چرخ شیر فروشی
Where is the booking office?	باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the ticket office?	باجه بلیت فروشی کجاست؟
commissions	حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning	حق العمل کاری امانت فروشی
cantina	مغازه خواربار یامشروب فروشی
short sale	بیع سلف پیش فروشی
ware	کالای فروشی پرهیز کردن از
wares	کالای فروشی پرهیز کردن از
profit cannibalism	افراط در تخفیف و ارزان فروشی
index of wholesale prices	شاخص قیمتهای عمده فروشی
index of retail prices	شاخص قیمتهای خرده فروشی
wholesale price index	شاخص قیمت عمده فروشی
commission	حق العمل کاری امانت فروشی
snuffled	زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
wholesale	بطور یکجا عمده فروشی کردن
snuffles	زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffling	زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffle	زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
milk maid	زنی که درشیرخانه یا شیر فروشی کارمیکند
olericulture	سبزی فروشی فراوردن و نگاهداری سبزیجات
pedantic	وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
pedantize	از روی خامی علم فروشی کردن
tap room	جایگاه نوشابه فروشی ونوشابه خوری
floorwalker	بازرس فروشگاه بزرگ خرده فروشی
Are there any houses for sale in these parts?	این طرفها خانه فروشی پیدا می شود ؟
mail order house	تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
licensed victualler	مهمانخانه داری که پروانه نوشابه فروشی دارد
ink hard terms	اصطلاحات غلنبه که حاکی ازعلم فروشی باشد
lumberyard	محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
lumberyards	محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
to make a p of one's learing	دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
euphuism	انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
night cellar	زیر زمینی که در انجاپیاله فروشی کنندو مردم پست بدانجاروند
bear	سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
bears	سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
cover charge	مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charges	مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
pedantically	از روی علم فروشی و خامی از روی خرده گیری
jointer	صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
pontificating	اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificates	اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificate	اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificated	اسقفی کردن فضل فروشی کردن
self praise	تعریف از خود خود فروشی
collieries	تجارت ذغال ذغال فروشی
colliery	تجارت ذغال ذغال فروشی