Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
quiet	ساکن خاموش
quietest	ساکن خاموش
Other Matches
flash	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
shutdown	دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns	دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
slack water	اب ساکن
residing	ساکن
occupier	ساکن
occupiers	ساکن
still	ساکن
stiller	ساکن
quiescent	ساکن
statist	ساکن
static	ساکن
lodger	ساکن
lodgers	ساکن
inert	ساکن
stillest	ساکن
stills	ساکن
abiding	ساکن
occupants	ساکن
occupant	ساکن
dwellings	ساکن
dwelling	ساکن
residents	ساکن
resident	ساکن
denizens	ساکن
denizen	ساکن
irenic	ساکن
abider	ساکن
dweller	ساکن
inmate	ساکن
inmates	ساکن
habitant	ساکن
domiciled	ساکن
resting	ساکن
stationary	ساکن
dead	ساکن
stilly	ساکن
inhabitant	ساکن
waveless	ساکن
quiescent	خاموش
off	خاموش
hist	خاموش
on/off light	خاموش
silent	خاموش
extinguished	خاموش
soundless	خاموش
uncommunicative	خاموش
mumchance	خاموش
h!	خاموش
on/off	خاموش
whist	خاموش
on-off button	خاموش
abided	ساکن شدن
colonize	ساکن شدن در
colonized	ساکن شدن در
colonizes	ساکن شدن در
colonizing	ساکن شدن در
calmed	ساکت ساکن
settle	ساکن کردن
calm	ساکت ساکن
settles	ساکن کردن
inhabiting	ساکن شدن
colonising	ساکن شدن در
calmer	ساکت ساکن
colonises	ساکن شدن در
calms	ساکت ساکن
inhabit	ساکن شدن
idle position	وضعیت ساکن
hospitaler	ساکن بیمارستان
calming	ساکت ساکن
hellion	ساکن جهنم
abide	ساکن شدن
calmest	ساکت ساکن
steady	ساکن شدن
abides	ساکن شدن
colonised	ساکن شدن در
inhabits	ساکن شدن
steadies	ساکن شدن
easterners	ساکن مشرق
pekingeses	ساکن شهرپکن
pacific	اقیانوس ساکن
pekineses	ساکن شهرپکن
northern	ساکن شمال
Aborigine	ساکن اولیه
freeman	ساکن شهر
pekinese	ساکن شهرپکن
hibernian	ساکن ایرلند
easterner	ساکن مشرق
abhide	ساکن شدن
bedlamite	ساکن تیمارستان
steadiest	ساکن شدن
electrostatics	الکتریسیته ساکن
earthling	ساکن جهان
denizen	ساکن کردن
steadying	ساکن شدن
denizens	ساکن کردن
domiciled in tehran	ساکن تهران
dead load	بار ساکن
chthonic	ساکن زیرزمین
chthonian	ساکن زیرزمین
breake contact	کنتاکت ساکن
freemen	ساکن شهر
suburbanite	ساکن حومه
static electricity	برق ساکن
mountaineer	ساکن کوه
mountaineers	ساکن کوه
state of rest	حالت ساکن
standing wave	موج ساکن
dwelt	ساکن بود
stagirite	ساکن شهر
to animals	ساکن زمین
sojourner	ساکن موقتی
stationary bed	بستر ساکن
seasider	ساکن دریاکنار
rusticate	ساکن ده شدن
rest position	وضعیت ساکن
rest mass	جرم ساکن
static electricity	الکتریسیته ساکن
static friction	اصطکاک ساکن
dwells	ساکن بودن
dwelled	ساکن بودن
sylvan	ساکن جنگل
stationary wave	موج ساکن
stationary phase	فاز ساکن
staticize	ساکن کردن
steadied	ساکن شدن
dwell	ساکن بودن
populating	ساکن شدن
populates	ساکن شدن
populate	ساکن شدن
static charge	برق ساکن
pelagic	ساکن دریا
silvicolous	ساکن جنگل
townee	ساکن شهر
people	ساکن شدن
nonresidence	غیر ساکن
townie	ساکن شهر
indwell	ساکن شدن
woodsy	ساکن جنگل
isthmian	ساکن تنگه
isthmic	ساکن تنگه
nonresidency	غیر ساکن
peopled	ساکن شدن
libyan	ساکن لیبی
levanter	ساکن خاور
peoples	ساکن شدن
lunarian	ساکن ماه
townies	ساکن شهر
peopling	ساکن شدن
levantine	ساکن خاور
level point	سطح اب ساکن
silencing	خاموش شدن
keep still	خاموش باش
silence	خاموش شدن
silenced	خاموش شدن
inextinguishable	خاموش نشدنی
silencer	خاموش کننده
silencers	خاموش کننده
inactive status	خط مشی خاموش
to switch off	خاموش کردن
extinguishable	خاموش کردنی
turn out <idiom>	خاموش کردن
to keep silence	خاموش شدن
silences	خاموش شدن
hush	خاموش کردن
to hold one's tongue	خاموش شدن
go out	خاموش شدن
glumpy	خاموش وکدر
extinctive	خاموش کننده
quenchless	خاموش نشدنی
quaker's meeting	انجمن خاموش
put out	خاموش کردن
dout	خاموش کردن
dry up	خاموش شدن
to dry up	خاموش شدن
to put out	خاموش کردن
to burn out	خاموش شدن
tight mouthed	کم حرف خاموش
to stand mute	خاموش ماندن
he did not open his lips	خاموش ماند
Quiet!silence!	خاموش ( ساکت ) !
tacit	مقدر خاموش
extinguisher	خاموش کننده
spark arrester	جرقه خاموش کن
to snuff out	خاموش کردن
to keep silence	خاموش بودن
tight lipped	کم حرف خاموش
extinguish	خاموش کردن
quenching	خاموش کردن
reserved	خاموش کم حرف
tight-lipped	کم حرف خاموش
out	خاموش کردن
out	دستگاه خاموش
out-	خاموش کردن
extinguishing	خاموش کردن
suffocate	خاموش کردن
suffocated	خاموش کردن
extinguishes	خاموش کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com