Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (2 milliseconds)
English	Persian
chthonian	ساکن زیرزمین
chthonic	ساکن زیرزمین
Other Matches
basement	زیرزمین
basements	زیرزمین
cellars	زیرزمین
cellar	زیرزمین
dunggeon	زندان زیرزمین
under ground	سرداب زیرزمین
cellarage	فضای زیرزمین
basement storey	طبقه زیرزمین
airhole of a cellar	هواکش زیرزمین
burrowing	زیرزمین لانه کردن
burrow	زیرزمین لانه کردن
burrowed	زیرزمین لانه کردن
burrows	زیرزمین لانه کردن
trap to a cellar	دریچه زیرزمین در بیرون بنا
underground	واقع در زیرزمین زیر زمین
dowsing rod	چوبی که برخی برانندکه بوسیله ان میتوان باب یافلزات زیرزمین پ
occupiers	ساکن
dweller	ساکن
inmate	ساکن
inmates	ساکن
inhabitant	ساکن
stills	ساکن
stillest	ساکن
still	ساکن
stiller	ساکن
slack water	اب ساکن
denizen	ساکن
denizens	ساکن
dwelling	ساکن
occupant	ساکن
abiding	ساکن
resident	ساکن
residents	ساکن
domiciled	ساکن
occupants	ساکن
habitant	ساکن
irenic	ساکن
dwellings	ساکن
stilly	ساکن
lodgers	ساکن
lodger	ساکن
dead	ساکن
abider	ساکن
stationary	ساکن
static	ساکن
waveless	ساکن
residing	ساکن
statist	ساکن
inert	ساکن
occupier	ساکن
quiescent	ساکن
resting	ساکن
townee	ساکن شهر
pekineses	ساکن شهرپکن
to animals	ساکن زمین
sylvan	ساکن جنگل
lunarian	ساکن ماه
earthling	ساکن جهان
woodsy	ساکن جنگل
domiciled in tehran	ساکن تهران
abhide	ساکن شدن
bedlamite	ساکن تیمارستان
breake contact	کنتاکت ساکن
calming	ساکت ساکن
dead load	بار ساکن
standing wave	موج ساکن
pekingeses	ساکن شهرپکن
townies	ساکن شهر
townie	ساکن شهر
electrostatics	الکتریسیته ساکن
suburbanite	ساکن حومه
seasider	ساکن دریاکنار
silvicolous	ساکن جنگل
sojourner	ساکن موقتی
staticize	ساکن کردن
stationary wave	موج ساکن
stationary phase	فاز ساکن
stagirite	ساکن شهر
stationary bed	بستر ساکن
state of rest	حالت ساکن
static charge	برق ساکن
static electricity	برق ساکن
static electricity	الکتریسیته ساکن
rusticate	ساکن ده شدن
rest position	وضعیت ساکن
rest mass	جرم ساکن
hellion	ساکن جهنم
hibernian	ساکن ایرلند
hospitaler	ساکن بیمارستان
idle position	وضعیت ساکن
indwell	ساکن شدن
isthmian	ساکن تنگه
isthmic	ساکن تنگه
levanter	ساکن خاور
levantine	ساکن خاور
level point	سطح اب ساکن
libyan	ساکن لیبی
nonresidence	غیر ساکن
nonresidency	غیر ساکن
pelagic	ساکن دریا
static friction	اصطکاک ساکن
dwelt	ساکن بود
colonizes	ساکن شدن در
settle	ساکن کردن
settles	ساکن کردن
inhabit	ساکن شدن
inhabiting	ساکن شدن
inhabits	ساکن شدن
denizen	ساکن کردن
denizens	ساکن کردن
colonizing	ساکن شدن در
dwells	ساکن بودن
dwelled	ساکن بودن
mountaineers	ساکن کوه
colonized	ساکن شدن در
steadied	ساکن شدن
people	ساکن شدن
peopled	ساکن شدن
peoples	ساکن شدن
peopling	ساکن شدن
abide	ساکن شدن
mountaineer	ساکن کوه
quietest	ساکن خاموش
abided	ساکن شدن
quiet	ساکن خاموش
abides	ساکن شدن
colonised	ساکن شدن در
colonises	ساکن شدن در
colonising	ساکن شدن در
colonize	ساکن شدن در
calm	ساکت ساکن
dwell	ساکن بودن
northern	ساکن شمال
populate	ساکن شدن
pacific	اقیانوس ساکن
steadies	ساکن شدن
steadiest	ساکن شدن
steady	ساکن شدن
easterners	ساکن مشرق
easterner	ساکن مشرق
calms	ساکت ساکن
calmest	ساکت ساکن
steadying	ساکن شدن
populates	ساکن شدن
pekinese	ساکن شهرپکن
calmed	ساکت ساکن
calmer	ساکت ساکن
freemen	ساکن شهر
populating	ساکن شدن
freeman	ساکن شهر
Aborigine	ساکن اولیه
riverain	ساکن ساحل رودخانه
rest mass of the electron	جرم ساکن الکترون
boring stay	قسمت ساکن مقابل
statically	در حال ایستاده یا ساکن
stanch	ساکن شدن فرونشاندن
static generator	مولد برق ساکن
rain worm	ساکن زمین دنیوی
static	وابسته به اجسام ساکن
standards	قسمت ساکن دستگاه
non-resident corporation [American E]	شرکت غیر ساکن
non-resident company [British E]	شرکت غیر ساکن
standard	قسمت ساکن دستگاه
electro statics	علم برق ساکن
to inhabit a house	در خانهای ساکن شدن
exurbanite	ساکن خارج شهر
low lander	ساکن نواحی پست
teutonize	ساکن المان کردن
slummer	ساکن محلات کثیف
pelagian	دریانشین ساکن دریا
sybarite	ساکن شهر سیباریس
dwell	ساکن شدن زمان توقف
dwelled	ساکن شدن زمان توقف
terre tenant	متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
dwells	ساکن شدن زمان توقف
statics	ایستاشناسی مبحث اجسام ساکن
stator	قسمت ساکن موتوریا ژنراتور
troll	غول یا جن ساکن غار وکوه
trolls	غول یا جن ساکن غار وکوه
over housed	ساکن در خانه بی اندازه بزرگ
squat	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
squats	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
squatted	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
squatting	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
electronography	ثبت خواص الکتریسته ساکن
green mountain boy	مرد بومی یا ساکن ورمونت
double housing planner	دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
delphic	ساکن معبد دلف یونان
delphian	ساکن معبد دلف یونان
static	الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
southeasterner	ساکن نواحی جنوب شرقی
housing	چارچوب قسمت ساکن دستگاه
hydro statics	علم شار وموازنه ابهای ساکن
solid-state	وسیله ذخیره حافظه با وضعیت ساکن
idles	بی بار شدن در حال سکون ساکن
idled	بی بار شدن در حال سکون ساکن
yurt	خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
yurta	خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
idle	بی بار شدن در حال سکون ساکن
idlest	بی بار شدن در حال سکون ساکن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com