Dictiornary-Farsi | سایش درونی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
internal friction	سایش درونی


Search result with all words

internal friction	مالش درونی سایش داخلی
Other Matches

internal furnace	کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
dynamic	نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamically	نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
corrasion	سایش
grinds	سایش
wear	سایش
trituration	سایش
fretting	سایش
frictions	سایش
scrub	سایش
scrubbing	سایش
scrubs	سایش
friction	سایش
erosion	سایش
wears	سایش
abrasion	سایش
levigation	سایش
scrubbed	سایش
grind	سایش
abrasions	سایش
superficial abrasion	سایش رویی
scouring machine	ماشین سایش
abradability	سایش پذیری
chaffing gear	وسایل ضد سایش
wear resistance	مقاومت سایش
grinds	تیزکردن سایش
float stone	سنگ سایش
grindable	قابل سایش
erodible	قابل سایش
abrasive action	اثر سایش
grind	تیزکردن سایش
erosive	سایش دهنده
abrasive resistance	درجه سایش پذیری
erosible	قابل سایش وفرسایش
abrasion	سایش منتج ازآلودگی
abrasions	سایش منتج ازالودگی
abrasive hardness	درجه سایش پذیری
abrasive tool	ابزار برای سایش
wave off	فرود همراه با سایش
abradent	الت سایش یا پرداخت
wear resistance	مقاومت در مقابل سایش
abrasion hardness	درجه سایش پذیری
tribometer	مالش سنج سایش ازما
corrade	در اثر سایش از بین رفتن
wear tables	جداول سایش جنگ افزارها
to fret a passage	راهی رابوسیله سایش بازکردن
terrigenous	تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
plasma plating	ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
infelt	درونی
subjective	درونی
inmost	درونی
intrinsic	درونی
indoor	درونی
endogenous	درونی
intestine	درونی
intestines	درونی
in-	:درونی
tumble home	خم درونی
insides	درونی
in	درونی
inner	درونی
in	:درونی
internal	درونی
in-	درونی
inside	درونی
civil	درونی
innermost	درونی
interiors	درونی
interior	درونی
inward	درونی
internal command	فرمان درونی
internal consistency	هماهنگی درونی
logarithmic viscosity number	گرانروی درونی
internal inhibition	بازداری درونی
internal energy	انرژی درونی
inherent viscosity	گرانروی درونی
interiority	درونی بودن
interior affairs	کارهای درونی
inmost thoughts	اندیشههای درونی
inner loop	حلقه درونی
archivolt	قوس درونی
aula	حیاط درونی
ingrowth	رویش درونی
inner speech	گفتار درونی
inflow	ریزش درونی
intercorrelation	وابستگی درونی
interflow	جریان اب درونی
internal conversion	تبدیل درونی
internal font	فونت درونی
internal force	نیروی درونی
the inner layer	چینه درونی
the inner layer	لایه درونی
intrados springing line	پاطاق درونی
subjectivity	درونی بودن
spring of intrados	پاطاق درونی
springing of soffit	پاطاق درونی
pore pressure	فشار درونی
intrinsic approach	رهیافت درونی
intrinsic motivation	انگیزش درونی
intrados	قوس درونی
in-fighting	کشمکش درونی
internal friction	اصطکاک درونی
internal phase	فاز درونی
internal pressure	فشار درونی
internal reflection	انعکاس درونی
internal secretion	ترشح درونی
internal temperature	دمای درونی
internal vibrator	لرزاننده درونی
internal work	کار درونی
internality	درونی بودن
loggia	ایوان درونی
indravgnt	جریان درونی
indoor	درونی داخلی
endogenous event	رویداد درونی
internalizes	درونی کردن
endoderm	پرده درونی
internalizing	درونی کردن
endocardium	پرده درونی دل
interpolation	براورد درونی
innate	درونی چسبنده
ductless gland	غده درونی
interior	درونی درون
interiors	درونی درون
interpolations	براورد درونی
cooptation	انتخاب درونی
bal badak	تیغ درونی پا
dynamic	نیروی درونی
dynamically	نیروی درونی
pectoral	صدری درونی
inner shell electron	الکترون درونی
internalized	درونی کردن
internalize	درونی کردن
entophyte	انگل درونی
interoceptor	گیرنده درونی
esoteric	رمزی درونی
enteroceptor	گیرنده درونی
internalization	درونی ساختن
internalised	درونی کردن
pectorals	صدری درونی
internalising	درونی کردن
endophasia	تکلم درونی
internalises	درونی کردن
inherent [in] <adj.>	درونی [ماندگار] [ذاتی]
inwarness	بطون درونی بودن
endosporium	غشاء درونی تخم
thermionic arc	قوس گرمیونایی درونی
mesophyll	بافت درونی برگ
internalization	درونی یا باطنی کردن
Internal energy	انرژی درونی [فیزیک]
internal sort	مرتب کردن درونی
psychogenesis	پیدایش نیروی درونی
sacrp	دیوار درونی خندق
scarp	دیوار درونی خندق
midland	بین الارضین درونی
endometritis	اماس درونی زهدان
endo arterities	اماس درونی شریان
enostosis	اماس درونی استخوان
internal hard disk	دیسک سخت درونی
inside berm	سکوی شیببر درونی
endocarditis	اماس غشاء درونی دل
endocrane	سطح درونی جمجمه
internal evidence	مدارک یاگواه درونی
internal consistency coefficient	ضریب همسانی درونی
endospore	غشاء درونی تخم
dynamic pressure	فشار محرکه درونی
internal resisting moment	لنگر مقاوم درونی
endometrium	پرده درونی زهدان
inner work function	انرژی خروج درونی
internist	متخصص داروهای درونی
endocarp	حلقه درونی میوه
internal torque	گشتاور نیروی درونی
autotelic	دارای قصد درونی
interoceptive	وابسته به انگیزش وتحریک درونی
inside	نزدیک به مرکز بخش درونی
endosarc	قسمت درونی سفیده سلول
escarp	سرازیری درونی خندق یاخاکریز
insides	نزدیک به مرکز بخش درونی
endocardial	وابسته به پرده درونی دلhypoblast
internal modem	تلفیق و تفکیک کننده درونی
internal ophthalmia	اماس درونی تخم چشم
extruded corner	[پیش آمدگی گوشه درونی]
endoskeleton	استخوان بندی درونی حیوان
to protect home industry	صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
entoptics	شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
field glass	عدسی درونی دوربین یاذره بین
intramural	واقع در این سوی دیوارها درونی
integrated	مودمی که بخش درونی سیستم باشد
auscultator	گوش کننده صداهای درونی بدن
locks	همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
lock	همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
smoke consumer	اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین
gutter	فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gutters	فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
intima	درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
proprioceptive	تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.	روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
epicanthus	لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
psychogenesis	ایجاددر اثر فعل وانفعالات درونی منشافعالیت ذهنی روان زایش
resilience	درجه مقاومت فرش در برابر سایش [این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
Marxist	طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد