English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (41 milliseconds)
English Persian
shade سایه دار کردن سایه افکندن
shades سایه دار کردن سایه افکندن
shadings سایه دار کردن سایه افکندن
Search result with all words
overcast سایه افکندن ابر ابر دار کردن
Other Matches
overshadowed سایه افکندن بر
obtenebrate سایه افکندن بر
to go to the shades سایه افکندن در
overshadows سایه افکندن بر
overshadowing سایه افکندن بر
overshadow سایه افکندن بر
adumbrate سایه افکندن بر طرح
shadows سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowed سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowing سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
silhouette طرح سایه سایه انداختن
silhouettes طرح سایه سایه انداختن
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow. <proverb> او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
shadings سایه دار کردن
shades سایه دار کردن
shade سایه دار کردن
to go to the shades مردن سایه دار کردن
mezzotint نقاشی سایه روشن کردن
mezzotinto نقاشی سایه روشن کردن
To shadow someone. مثل سایه کسی را تعقیب کردن
stipple با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
kernel تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernels تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
shadows سایه
shadiness سایه
umber سایه
umbrage سایه
shadings سایه
auspices سایه
shades سایه
sunshade سایه
sunshades سایه
umbra سایه
cleek سایه
shade سایه
shading سایه
shadowing سایه
thanks to..... در سایه
shadow سایه
shadowless بی سایه
shadowed سایه
penumbra سایه روشن
half tone سایه روشن
shadow شدو سایه
penumbra نیم سایه
To cast a shadow. سایه انداختن
somber سایه دار
half shadow نیم سایه
tone سایه روشن
tones سایه روشن
halation نیم سایه
shades سایه بان
tone سایه رنگ
shadow شبح سایه
umbrageous [literary] <adj.> سایه دار
sciamachy جنگ با سایه
ski graphŠetc سایه نگاری
sciagraphy سایه نگاری
shady سایه دار
canopy سایه بان
canopies سایه بان
sombre سایه دار
bower سایه بان
shades سایه انداختن
bowers سایه بان
shadings سایه بان
shadings سایه انداختن
shadowy <adj.> سایه دار
shaded <adj.> سایه دار
shade سایه بان
boxed cornice سایه بان
drop shadow سایه برجسته
silhouette target سایه هدف
umbrageous سایه دار
bowery سایه دار
shade سایه انداختن
To cast a shadow . سایه انداختن
shadowed شدو سایه
lighting سایه روشن
shady [place] <adj.> سایه دار
shadowy سایه مانند
shadowlike سایه مانند
halftones سایه رنگ
shadowed شبح سایه
shadowing شبح سایه
shadows شدو سایه
shadowing شدو سایه
shading سایه اندازی
shading سایه زنی
shadows شبح سایه
adumbral سایه افکن
umber سایه انداختن
overcast سایه انداختن
shadeless بدون سایه
halftone سایه رنگ
hatching سایه زنی
kinephantoscope سایه نما
kinema or cin سایه نما
shader سایه رنگ زن
shadow play نمایش سایه ها
umbriferous سایه افکن
tinges سایه رنگ
adumbration سایه افکنی
light and shade سایه روشن
tinge سایه رنگ
shadowy سایه افکن
shading response پاسخ سایه روشن
shadow factor ضریب انحراف سایه
contrasted زمینه طرح و سایه
shadings جای سایه دار
contrasting زمینه طرح و سایه
gray scale مقیاس سایه زنی
contrast زمینه طرح و سایه
thermal shadow سایه روشن حرارتی
shades جای سایه دار
pastel shades سایه رنگهای خفیف
thank you سایه شما کم نشود
She has become rather off hand. سایه اش سنگین شده
shady سایه افکن مشکوک
pencilled بامداد سایه زده
contrasts زمینه طرح و سایه
tintless بدون سایه رنگ
umbrage سایه شاخ و برگ
umbrage شابهت سایه وار
phantasm فاهر فریبنده سایه
auspice سایه حمایت توجهات
thanks افهار امتنان در سایه
halftoning سایه رنگ زدن
shade جای سایه دار
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
sciagraph عکس سایه نما
half tone سایه روشن زدن
shade اختلاف جزئی سایه رنگ
luminist نقاش سایه روشن نما
crosshatch بطور اریب سایه زدن
tones سایه روشن عکس هوایی
shades اختلاف جزئی سایه رنگ
croddhatching بطور اریب سایه زدن
shaded pole motor موتور با قطب سایه دار
The trees give a pleasant shade . درختان سایه قشنگه می اندازد
shadings اختلاف جزئی سایه رنگ
contrast enhancement توسعه تشخیص سایه روشن
tone سایه روشن عکس هوایی
sciomantic غیبگو از روی سایه مرده
hill shading سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
solids سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
galanty show نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
hachure سایه زنی قلم هاشور زدن
Lets sit in the shade , Its cooler. توی سایه بنشینیم خنک تر است
solid سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
sciomacy غیب گویی از روی سایه مرده
hachures خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
tone درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tones درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
shadow factor ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
tan alt ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
grey scale سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
monochrome صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
composite video واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
watermark علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
hypsometric diagram طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
To shade ones eyes. سایه زدن به چشم ( آرایش چشم )
clouding ابری شدن سایه افکن شدن
clouds ابری شدن سایه افکن شدن
cloud ابری شدن سایه افکن شدن
half tone رنگ متوسط سایه رنگ
black 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
offset knots گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
throwing پرت کردن افکندن
throw پرت کردن افکندن
throws پرت کردن افکندن
quad زندانی کردن در زندان افکندن
quads زندانی کردن در زندان افکندن
upended افکندن
upending افکندن
upends افکندن
upend افکندن
droops افکندن
drooping افکندن
drooped افکندن
droop افکندن
project پیش افکندن
cages درزندان افکندن
radiating پرتو افکندن
projected پیش افکندن
cage درزندان افکندن
imprison بزندان افکندن
to hew down بزمین افکندن
jettison بیرون افکندن
traject ورا افکندن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com