English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
tone سایه روشن عکس هوایی
tones سایه روشن عکس هوایی
Search result with all words
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
Other Matches
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
tones سایه روشن
half tone سایه روشن
tone سایه روشن
lighting سایه روشن
penumbra سایه روشن
light and shade سایه روشن
half tone سایه روشن زدن
shading response پاسخ سایه روشن
thermal shadow سایه روشن حرارتی
luminist نقاش سایه روشن نما
mezzotint نقاشی سایه روشن کردن
mezzotinto نقاشی سایه روشن کردن
contrast enhancement توسعه تشخیص سایه روشن
kernels تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernel تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
tan alt ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
shadow factor ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
squawk flash در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
squawking در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
shades سایه دار کردن سایه افکندن
shade سایه دار کردن سایه افکندن
shadings سایه دار کردن سایه افکندن
silhouettes طرح سایه سایه انداختن
silhouette طرح سایه سایه انداختن
airlift service سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
He fight with his shadow. <proverb> او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
holidays تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holiday تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
air policing عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
antiair warfare جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
daylit روز روشن روشن کردن
illuminati روشن ضمیران روشن فکران
daylight روز روشن روشن کردن
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i stay در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
line chief افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
air delivery container جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steer در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeon در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeons در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
air scoop چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
sleeve target هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
flak گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
fly through عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air superiority برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air interdiction عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air suprmacy برتری کامل هوایی سیادت هوایی
air pilots خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
aviation pay معاش هوایی سختی خدمت هوایی
carrier air group دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
airs هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air material ماتریل هوایی وسایل هوایی
notice to airmen اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
aired هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air branch قسمت هوایی رسته هوایی
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
splashing ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
splash ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
splashes ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
air picket هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminates چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
air scout هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
air photographic شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
photogrammetry علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
air defense commander فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
air search attack unit تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
emergency scramble درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
airlift capacity مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
channel airlift سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
sunshade سایه
sunshades سایه
shadows سایه
umber سایه
shading سایه
cleek سایه
shadowless بی سایه
umbra سایه
shade سایه
shades سایه
shadowed سایه
shadings سایه
umbrage سایه
shadow سایه
thanks to..... در سایه
shadiness سایه
auspices سایه
shadowing سایه
tone سایه رنگ
shadowed شدو سایه
half shadow نیم سایه
halation نیم سایه
bowers سایه بان
halftones سایه رنگ
shadows شبح سایه
shadows شدو سایه
tinge سایه رنگ
tinges سایه رنگ
drop shadow سایه برجسته
halftone سایه رنگ
bower سایه بان
canopy سایه بان
shadowy سایه افکن
shadowy <adj.> سایه دار
shadowing شدو سایه
shaded <adj.> سایه دار
shadow شبح سایه
overshadow سایه افکندن بر
overshadowed سایه افکندن بر
overshadowing سایه افکندن بر
shadowy سایه مانند
canopies سایه بان
overshadows سایه افکندن بر
shadowing شبح سایه
shadow شدو سایه
shadowed شبح سایه
somber سایه دار
boxed cornice سایه بان
shadings سایه انداختن
obtenebrate سایه افکندن بر
shadings سایه بان
shadeless بدون سایه
shades سایه انداختن
shader سایه رنگ زن
shadow play نمایش سایه ها
bowery سایه دار
shades سایه بان
shade سایه انداختن
hatching سایه زنی
penumbra نیم سایه
To cast a shadow. سایه انداختن
umbrageous [literary] <adj.> سایه دار
shady [place] <adj.> سایه دار
overcast سایه انداختن
adumbral سایه افکن
umbriferous سایه افکن
adumbration سایه افکنی
To cast a shadow . سایه انداختن
sciagraphy سایه نگاری
ski graphŠetc سایه نگاری
shade سایه بان
shading سایه اندازی
shading سایه زنی
silhouette target سایه هدف
to go to the shades سایه افکندن در
kinephantoscope سایه نما
shady سایه دار
kinema or cin سایه نما
umber سایه انداختن
sciamachy جنگ با سایه
sombre سایه دار
shadowlike سایه مانند
umbrageous سایه دار
trimetrogon عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
air survey photography عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
explains روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained روشن کردن باتوضیح روشن کردن
halftoning سایه رنگ زدن
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
tintless بدون سایه رنگ
adumbrate سایه افکندن بر طرح
shady سایه افکن مشکوک
She has become rather off hand. سایه اش سنگین شده
phantasm فاهر فریبنده سایه
pastel shades سایه رنگهای خفیف
sciagraph عکس سایه نما
contrasts زمینه طرح و سایه
shadings سایه دار کردن
gray scale مقیاس سایه زنی
shade سایه دار کردن
shades جای سایه دار
thank you سایه شما کم نشود
shadow factor ضریب انحراف سایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com