English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
incendiary سبب اتش سوزی ذوب کننده
Other Matches
thurification بخور سوزی
heart ache سینه سوزی
holocausts همه سوزی
helium burning هلیوم سوزی
self ignition خود سوزی
hydrogn burning ئیدروژن سوزی
pre ignition پیش سوزی
holocaust همه سوزی
that is no bed of roses اش دهن سوزی نیست
fire control جلوگیری از اتش سوزی
fire alarm telegraph تلگراف اتش سوزی
conflagration اتش سوزی بزرگ
conflagrations اتش سوزی بزرگ
holocaust اتش سوزی همگانی
fire insurance بیمه اتش سوزی
holocausts اتش سوزی همگانی
that is no bed of roses شیره گلو سوزی نیست
firetrap ساختمان مستعد اتش سوزی
fire escapes خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
fire escape خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
there is a fire opposites در خانه روبرو اتش سوزی رخ داده است
petroleur کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
fire fighting عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
common wall دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
toaster سرخ کننده برشته کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
deflective کج کننده
fizzy کف کننده
deletive حک کننده
syncopator غش کننده
prater پچ پچ کننده
swooner غش کننده
jaberer پچ پچ کننده
refuser رد کننده
refutatory رد کننده
refutative رد کننده
repudiationist رد کننده
fillets پر کننده
filleting پر کننده
mumbler من من کننده
renunciant کننده
thinner کم کننده
abjurer or abjuror کننده
hopper لی لی کننده
renunciant رد کننده
hoppers لی لی کننده
crepitant خش خش کننده
mauler له کننده
mitigatory کم کننده
skittish رم کننده
surfy کف کننده
mitigative کم کننده
fillet پر کننده
filleted پر کننده
crusher له کننده
attacking تک کننده
prattfall پچ پچ کننده
benders خم کننده
whisperer پچ پچ کننده
bidder کننده
commulator یک سو کننده
fillers پر کننده
bender خم کننده
filler پر کننده
puffer پف کننده
wheezy خس خس یا خر خر کننده
wheeziest خس خس یا خر خر کننده
spurner رد کننده
squasher له کننده
squelcher له کننده
rebutter رد کننده
solvent اب کننده
solvents اب کننده
noncommittal رد کننده
wheezier خس خس یا خر خر کننده
doer کننده
doers کننده
bidders کننده
catterer پچ پچ کننده
bandwidth یچ کننده
fluxing oil اب کننده
solver حل کننده
attenuant اب کننده
percutient دق کننده
trackers پی کننده
tracker پی کننده
sensor حس کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com