English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (2 milliseconds)
English Persian
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
Search result with all words
staff چوب پرچم ستاد ارتش
staffed چوب پرچم ستاد ارتش
staffs چوب پرچم ستاد ارتش
army general staff ستاد عمومی ارتش
general staff ستاد ارتش
jcs رئیس ستاد ارتش
joint chief of staff رئیس ستاد ارتش
supreme commander's staff ستاد عالی ارتش
Other Matches
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
integrated staff ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
combined arms army ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
gl مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
active army ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
army of occupation ارتش فاتح ارتش اشغالگر
in service درخدمت ارتش در ارتش
general staff ستاد کل
headquarters ستاد
judge advocate general رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
brigade headquarters ستاد تیپ
brigade staff ستاد تیپ
general staff ستاد عمومی
army staff ستاد نظامی
integrated staff ستاد توام
GHQ ستاد عمومی
joint staff ستاد مشترک
staff officer افسر ستاد
special staff ستاد تخصصی
officer on duty افسرنگهبان ستاد
operational headquarters ستاد عملیاتی
personal staff ستاد شخصی
joint ستاد مشترک
staffed قسمت ستاد
staffed 1- ستاد 2- کارکنان
directing staff ستاد هادی
duty officer افسرمداومتکار ستاد
staff 1- ستاد 2- کارکنان
Chiefs of Staff رئیس ستاد
Chief of Staff رئیس ستاد
staffs 1- ستاد 2- کارکنان
vice chief of staff دستیاررئیس ستاد
combined staff ستاد مرکب
staffs قسمت ستاد
conducting staff ستاد هادی
staff قسمت ستاد
conducting staff ستاد هدایت کننده
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
army staff ستاد نیروی زمینی
duty officer افسر نگهبان ستاد
assistant chief of staff معاون رئیس ستاد
joint chief of staff رئیس ستاد مشترک
jcs رئیس ستاد مشترک
vice chief of staff جانشین رئیس ستاد
GHQ مخفف ستاد مرکزی
staffs پرسنل ستاد ستادی
staffed پرسنل ستاد ستادی
directing staff ستاد هدایت کننده
staff پرسنل ستاد ستادی
planning staff ستاد طرح ریزی کننده
combined communication board هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
staff مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staffed مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staffs مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
reconstitution site قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
field army ارتش
army ارتش
armies ارتش
the rank and file توده ارتش
general issue ملزومات ارتش
field army ارتش رزمی
field army ارتش صحرایی
military campaign لشکرکشی [ارتش]
regular army ارتش منظم
regular army ارتش دائمی
standing army ارتش دائمی
standing army ارتش منظم
state guard ارتش ایالتی
the a of the army پیشرفت ارتش
the losses of the army تلفات ارتش
the red army ارتش سرخ
women's army corps ارتش زنان
major سرگرد ارتش
pentagon ارتش امریکا
military جنگی ارتش
regular ارتش کادر
army stores فروشگاه ارتش
army corps سپاههای ارتش
regulars ارتش کادر
army group گروه ارتش
pentagons ارتش امریکا
active duty ارتش کادر
active army ارتش کادر
militarism ارتش سالاری
army commander فرمانده ارتش
servicemen عضو ارتش
constables افسر ارتش
majored سرگرد ارتش
majoring سرگرد ارتش
constable افسر ارتش
standing ارتش ثابت
irregulars ارتش نامنظم
serviceman عضو ارتش
army artillery توپخانه ارتش
combined arms army ارتش مرکب
vivandiere اغذیه فروش ارتش
women's army corps قسمت زنان ارتش
yeomanry ارتش داوطلب از زارعین
brass hats افسر ارشد ارتش
USA ارتش ایالات متحده
brass hat افسر ارشد ارتش
the main army بخش عمده ارتش
regiments گردان در ارتش انگلیس
regiment گردان در ارتش انگلیس
army ارتش نیروی زمینی
to fall out مرخص کردن [ارتش]
to dismiss [American E] مرخص کردن [ارتش]
to fall out معاف کردن [ارتش]
to dismiss [American E] معاف کردن [ارتش]
armies ارتش نیروی زمینی
marching order [travel order] دستور پیشروی [ارتش]
conscript army ارتش سربازان وفیفه
rifleman تفنگ دار [ارتش]
quartermaster general رئیس کل کارپردازی ارتش
military justice قوانین جزایی ارتش
army alpha test ازمون الفای ارتش
foreignlegion سرباز داوطلب در ارتش
standing army ارتش کادر ثابت
martial وابسته به ارتش نظامی
army service area منطقه عقب ارتش
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
general issue تدارکات عمومی ارتش
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
general officer امرای ارتش امیران
army troops یکانهای رده ارتش
punitive article قوانین جزایی ارتش
field grade افسر ارشد ارتش
army beta test ازمون بتای ارتش
dismissal of the armey مرخص کردن از ارتش
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
regular army ارتش کادر ثابت
pole position آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
post exchange فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
marksman تیرانداز ماهر [ارتش و ورزش]
to issue marching order دستور پیشروی دادن [ارتش]
marksman نشانه گیر [ارتش و ورزش]
candidates داوطلب خدمت در ارتش نامزد
invasion currency پول رایج ارتش اشغالگر
candidate داوطلب خدمت در ارتش نامزد
fusilier هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
fusileer هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
MI6 بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
warlord افسر عالی رتبه ارتش
defence [British E] دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
defense [American E] دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
MI5 بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
to see service در ارتش یانیروی دریایی خدمت
theater army ارتش مستقر در صحنه عملیات
countermarch تغییر جهت حرکت ارتش
seasoned troops ارتش ورزیده و جنگ دیده
combat helmet کلاه ایمنی جنگی [ارتش]
reenlistment دوباره در ارتش استخدام شدن
the army lost heavily ارتش تلفات سنگین داد
army in the field ارتش مستقر در صحنه عملیات
agct ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
To what do you attributeThe failure of the army? شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
conscription داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
general ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
generals ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
american defense service medal نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
commissariats اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
war footing حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
commissariat اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
ration credit تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
veterinarian پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarians پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
unmilitary بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
militarist ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarists ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
surgeon general رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
The army had to retreat from the battlefield. ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
civil military action عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
demoratize بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
rookie تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
conscientious objector کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
staffing guide کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
landwehr بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
pandours or doors امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
ada زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
commandeers وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
claimant agency شعبه کارپردازی شعبه تعیین امادو تجهیزات عمومی ارتش
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
supreme commander فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
inspector general بازرسی بازرسی کل ارتش
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com