English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
English Persian
heliacal ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشیدقابل رویت است
Other Matches
helical ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
payable at sight قابل پرداخت به محض رویت به رویت
sunset افول
cadences افول
cadence افول
sunsets افول
toset افول
bearish market بازار رو به افول
waning افول کم و کاستی
wanes افول کم و کاستی
waned افول کم و کاستی
wane افول کم و کاستی
declining economy اقتصاد در حال افول
heliacal setting of a star افول نمودارستاره پیش ازخورشید
pentacular ستارهای
siderial ستارهای
sidereal ستارهای
radial ستارهای
astral ستارهای
starry ستارهای
asteroidal ستارهای
radials ستارهای
pulsation ضربان ستارهای
planetary ستارهای نجومی
interstellar بین ستارهای
aster گل ستارهای مینا
pulsation تپش ستارهای
star nebula سحابی ستارهای
star network شبکه ستارهای
star nebula ابری ستارهای
star cloud سحابی ستارهای
star cloud ابری ستارهای
star circuit مدار ستارهای
stellar embryos جنینهای ستارهای
star connection اتصال ستارهای
radial form شکل ستارهای
radial motor موتور ستارهای
sphery ستارهای شکل
staller cluster خوشه ستارهای
interstellar خلاء بین- ستارهای
star thistle قنطوریون ستارهای گل توری
voltage to neutral ولتاژ اتصال ستارهای
star grass هر نوع گیاه گل ستارهای
stellar inertial navigation ناوبری لختی ستارهای
multistar network شبکه چند ستارهای
double bank radial engine موتور ستارهای دوبل
open star cluster خوشه باز ستارهای
interstellar matter ماده بین- ستارهای
interstellar gas گاز بین- ستارهای
interstellar dust غبار بین- ستارهای
interstaller space فضای بین- ستارهای
interstaller hydrogn ئیدروژن بین- ستارهای
quasistellar objects اجرام شبه ستارهای
five star افسر پنج ستارهای
globular cluster خوشه ستارهای کروی
asteroid ستاره مانند ستارهای
asteroids ستاره مانند ستارهای
sights رویت
at sight به رویت
sight رویت
dawn طلوع
rising طلوع
dawned طلوع
dawns طلوع
dawning طلوع
draft at sight برات به رویت
bill pay able at sight برات رویت
macroscopic قابل رویت
option of inspection خیار رویت
sights رویت کردن
visible قابل رویت
sight draft برات به رویت
sight رویت کردن
at sight بمحض رویت
visibility قابلیت رویت
anchor in sight لنگر رویت شد
seeing بینش رویت
angle of sight زاویه رویت
apparent قابل رویت
sunup طلوع افتاب
dawn طلوع کردن
p of dawn طلوع فجر
p of the sun طلوع افتاب
rise صعود طلوع
sunrises طلوع افتاب
rises طلوع کردن
break طلوع مهلت
visible rising طلوع مرئی
breaks طلوع مهلت
uprise طلوع کردن
rises صعود طلوع
theoretical rising طلوع نظری
sunrise طلوع افتاب
dawning طلوع کردن
rise طلوع کردن
dawning طلوع افتاب
dawns طلوع افتاب
dawns طلوع کردن
arise طلوع کردن
arising طلوع کردن
dawned طلوع کردن
dawned طلوع افتاب
moonrise طلوع ماه
risen طلوع کرده
dawn طلوع افتاب
arises طلوع کردن
parallax-free <adj.> بدون اختلاف در رویت
invisibles معاملات غیرقابل رویت
inenarrable غیر قابل رویت
invisible trade تجارت غیرقابل رویت
preview قبلا رویت کردن
previews قبلا رویت کردن
visible نمایان قابل رویت
visibles کالاهای قابل رویت
arisen قیام کردن طلوع
peep نگاه دزدکی طلوع
ortive وابسته به هنگام طلوع
peeped نگاه دزدکی طلوع
peeping نگاه دزدکی طلوع
peeps نگاه دزدکی طلوع
sunrises طلوع خورشید تیغ افتاب
sunrise طلوع خورشید تیغ افتاب
heliacal rising of a star طلوع نمودارستاره پیش ازخورشید
nova ستارهای که نور ان چندروزی زیاد شده و دوباره کم شود
uncovered واضح قابل رویت غیر سری
visibility قابلیت دید قابل رویت بودن
the pot calls the kettle black دیگ بدیگ میگوید رویت سیاه
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
Please face me when I'm talking to you. لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
What brazen cheek ! Ilike your impudence . بنازم که خیلی رویت زیاد است ( پررویی) !
parallax اختلاف رویت با در نظر گرفتن محل دید نافر
discrimination حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
subaqueous ranging طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
chip خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chips خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
ebbed فروکش کردن افول کردن
ebbs فروکش کردن افول کردن
ebbing فروکش کردن افول کردن
ebb فروکش کردن افول کردن
reflected code سیستم کد گذاری که نمایش دو رویت اعداد دهی با یک بیت در زمان از یک عدد به بعدی تغییر میکند
angle of view زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
pot calling the kettle black <idiom> دیگ به دیگ میگوید رویت سیاه
invisible assets دارائیهای نامرئی دارائیهای غیرقابل رویت
peep از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
sensible قابل درک قابل رویت
sight بازرسی کردن رویت کردن
sights بازرسی کردن رویت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com