English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
lucifer ستاره بامدادی
morning star ستاره بامدادی
Other Matches
binary star ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
Lesghi star ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
matutinal بامدادی
matinal بامدادی
matin بامدادی
morning sickness تهوع بامدادی
twilight فلق بامدادی
mattins عبادت بامدادی
dog star ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
planets ستاره سیار ستاره بخت
planet ستاره سیار ستاره بخت
concentrator وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
stelliform ستاره وار ستاره وش
starred ستاره
asterisk ستاره
star ستاره
asterisks ستاره
stars ستاره
starless بی ستاره
aster ستاره
stellar پر ستاره
evening star ستاره شامگاهی
loadstar ستاره راهنما
lodestar ستاره قطبی
y winding اتصال ستاره
gaint star ستاره غول
day star ستاره بامداد
d. star ستاره جفتی
lodestar ستاره راهنما
camelopard ستاره زرافه
cameleopardalis ستاره زرافه
loadstar ستاره قطبی
rolling stone <idiom> ستاره سهیل
georgium sidus ستاره جرج
hesper ستاره مغرب
hesperus ستاره شام
finger fish ستاره دریایی
star connection اتصال ستاره
daystar ستاره بامداد
dwarf star ستاره کوتوله
sea pad ستاره دریایی
y network شبکه ستاره
lodestaror load ستاره قطبی
y connection اتصال ستاره
polestar ستاره قطبی
proto star پیش ستاره
pulsating star ستاره تپنده
sea nettle ستاره دریای
stelliform بشکل ستاره
stellate ستاره مانند
starlike ستاره مانند
starlet ستاره کوره
starlet ستاره کوچک
star finder ستاره یاب
star spangled مزین به ستاره
star spangled ستاره نشان
star bit بیت ستاره
star voltage ولتاژ ستاره
y voltage ولتاژ ستاره
polaris ستاره جدی
lunette ستاره صغیر
medusa ستاره دریایی
vesper ستاره غروب
moring star ستاره بامداد
morning star ستاره صبح
multiple star ستاره چندگانه
neptune ستاره نپتون
neutron star ستاره نوترونی
north star ستاره قطبی
north star ستاره شمالی
nova فانی ستاره
uranus ستاره اورانوس
planetesimal کوچک ستاره
supergaint ستاره ابرغول
pluto ستاره پلوتو
polaris ستاره قطبی
star washer واشر ستاره ای
shooting stars ستاره ثاقب
comet ستاره گیسودار
hexagram ستاره شش وجهی
comets ستاره گیسودار
starfish ستاره دریایی
sabaism ستاره پرستی
astronomer ستاره شناس
astronomers ستاره شناس
companion ستاره ندیم
mars ستاره مریخ
Pole Star ستاره قطبی
astral شبیه ستاره
Jove ستاره مشتری
goat ستاره جدی
shooting star ستاره ثاقب
pip ستاره سردوش
pipped ستاره سردوش
pipping ستاره سردوش
pips ستاره سردوش
asteroid شبیه ستاره
asteroids شبیه ستاره
goats ستاره جدی
astrologer ستاره شناس
astrologers ستاره شناس
stellar ستاره وار
asterism نشان ستاره
asterial ستاره شکل
asterisks نشان ستاره
astronavigation ستاره نوردی
asteroidal مانند ستاره
astronmer ستاره شناس
an infinitude of stars تعدادنامحدودی ستاره
fixed star ستاره ثابت
asterisk نشان ستاره
farsi be engilisi ارایشگاه ستاره
stellar شبیه ستاره
stellify بشکل ستاره دراوردن
stellify بشکل ستاره درامدن
stellular شبیه ستاره کوچک
astreated تزئین شده با ستاره ها
starfinder دستگاه ستاره یاب
venus زن زیبا ستاره زهره
lucky star <idiom> ستاره بخت واقبال
supergaint ستاره فوق غول
syzygy استقرارسه ستاره در خط مستقیم
the north star ستاره قطبی یا شمالی
trigon سه حالتی ستاره سه تایی
trigon اجتماع سه ستاره باهم
stars نشان ستاره اختر
Dingbat نوشتاری که حاوی ستاره
giant star ستاره بزرگ و درخشان
he can read the sky ستاره شناس است
star نشان ستاره اختر
casters ستاره اول دو پیکر
receptors ستاره مساعد گیرنده
medusoid مانند ستاره دریایی
asterisk با ستاره نشان کردن
asterisks با ستاره نشان کردن
twinkling چشمک زدن ستاره
all-star تیم تمام ستاره
asterism هر چیزی شبیه ستاره
starred نشان ستاره اختر
azimuth ازیموت ستاره السمت
blazing star ستاره دنباله دار
bronze star medal مدال ستاره برنز
all star تیم تمام ستاره
campaign star نشان جنگی ستاره
caster ستاره اول دو پیکر
moring star ستاره صبح ناهید
castor ستاره اول دو پیکر
stardom ستاره شدن سینماوغیره
shiner ستاره کلاه ابریشمی
asteroids ستاره مانند ستارهای
asteroid ستاره مانند ستارهای
pulsating star ستاره ضربان دار
star crossed دارای ستاره نحس
star delta switch کلید ستاره مثلث
star globe ستاره یاب کروی
star of bethlehem ستاره بیت اللحم
regulus ستاره قلب الاسد
starlight وابسته بنور ستاره
comets ستاره دنباله دار
pentalpha ستاره پنج پره
receptor ستاره مساعد گیرنده
pentagram ستاره پنج راس
comet ستاره دنباله دار
castors ستاره اول دو پیکر
astrology طالع بینی ستاره شناسی
starred ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
solstitium [نقطه] انقلاب [ستاره شناسی]
pole position آغازگاه [ستاره شناسی] [ارتش]
aces ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
ace ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
planetariums سیاره نما ستاره دیدگاه
star ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
planetarium سیاره نما ستاره دیدگاه
hydromedusa نجم البحر یا ستاره دریایی
asteriated دارای اشعهء ستاره مانند
sirius ستاره کاروان کش درکلب اکبر
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
the track of a comet مسیر ستاره دنباله دار
cometography شرح ستاره دنباله دار
stars ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
star turn ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
astronomy علم نجوم ستاره شناسی
stargazer کسیکه به ستاره ها خیره شده
astrological منسوب به علم ستاره شناسی
starlit روشن شده از نور ستاره
see stars <idiom> براثر ضربه به سر ستاره دور سر دیدن
Cup پیاله [صورت فلکی] [ستاره شناسی]
pentacle طلسمی بشکل ستاره پنج راس
asteroid نوعی اتشبازی که شکل ستاره دارد
copernician وابسته به کپرنیک ستاره شناس لهستانی
Crater پیاله [صورت فلکی] [ستاره شناسی]
asteroids نوعی اتشبازی که شکل ستاره دارد
planetoid اجرام ستاره مانند سیارهای شکل
infortune ستاره نحس بهرام یا کیوان وگاهی تیر
uranology مبحث اجرام سماوی و سیارات ستاره شناسی
cars اطاق راه اهن هفت ستاره دب اکبر
car اطاق راه اهن هفت ستاره دب اکبر
cama توده ابرمانندی که هسته ستاره دنباله داررافراگرفته است
noise استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com