Dictiornary-Farsi | ستاره شناس است | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 207 (10 milliseconds)

English	Persian
he can read the sky	ستاره شناس است


Search result with all words

astronomer	ستاره شناس
astronomers	ستاره شناس
astrologer	ستاره شناس
astrologers	ستاره شناس
astronmer	ستاره شناس
copernician	وابسته به کپرنیک ستاره شناس لهستانی
Other Matches

binary star	ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
double star	ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
Lesghi star	ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
dog star	ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
planet	ستاره سیار ستاره بخت
planets	ستاره سیار ستاره بخت
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
concentrator	وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
stelliform	ستاره وار ستاره وش
technologist	فن شناس
graphologist	خط شناس
paleographer	خط شناس
weather wise	هوا شناس
cosmologist	کیهان شناس
duteous	گماشت شناس
cosmographer	کیهان شناس
craniologist	جمجمه شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
craniologist	کله شناس
antiquary	عتیقه شناس
serologist	سرم شناس
dendrologist	درخت شناس
demographer	جمعیت شناس
decoder	رمز شناس
spectroscopist	طیف شناس
cytology	یاخته شناس
crystallographer	بلور شناس
antiquaries	عتیقه شناس
cytology	سلول شناس
conchologist	صدف شناس
therapeutist	درمان شناس
arborist	درخت شناس
bibliographer	کتاب شناس
anatomist	کالبد شناس
syphilologist	سفلیس شناس
esthetician	زیبایی شناس
aesthetician	زیبایی شناس
actinolagy	پرتو شناس
teleologist	پایان شناس
topologist	مکان شناس
climatologist	اقلیم شناس
vermeologist	کرم شناس
characterologist	منش شناس
carpologist	میوه شناس
muscologist	خزه شناس
bryologist	خزه شناس
bibliograph	کتاب شناس
bacteriologist	میکرب شناس
acoustician	صدا شناس
self knowing	خود شناس
orientalist	خاور شناس
mythologist	افسانه شناس
mythologist	اساطیر شناس
myologist	ماهیچه شناس
musicologist	موسیقی شناس
petrologist	سنگ شناس
phenomenologist	پدیده شناس
philologer	زبان شناس
mineralogist	معدن شناس
microbiologist	میکرب شناس
methodologist	اسلوب شناس
mythologist	اسطوره شناس
parasitologist	انگل شناس
operation decoder	عمل شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
ontologist	هستی شناس
oenologist	شراب شناس
oenologist	باده شناس
odontologist	دندان شناس
ornithologist	پرنده شناس
numismatist	مدال شناس
numismatist	سکه شناس
orologist	کوه شناس
osteologist	استخوان شناس
paleontologist	دیرین شناس
metallographer	فلز شناس
philologist	واژه شناس
philologist	زبان شناس
pteridologist	کرف شناس
pteridologist	سرخس شناس
gemologist	گوهر شناس
rhythmist	سجع شناس
fossilist	سنگواره شناس
selenographer	ماه شناس
feal	وفیفه شناس
etymologer	اشنقاق شناس
ethologist	کردار شناس
epigraphist	کتیبه شناس
insectologist	حشره شناس
entomologist	حشره شناس
heliologist	افتاب شناس
herborist	گیاه شناس
lunarian	ماه شناس
phonologist	صوت شناس
phrenologist	جمجمه شناس
physiognomist	قیافه شناس
petologist	سنگ شناس
lithologist	سنگ شناس
lexicologist	لغت شناس
ideologist	ارمان شناس
iconologist	شمایل شناس
ichthyologist	ماهی شناس
hypnologist	خواب شناس
embryologist	رویان شناس
statisticians	امار شناس
herbalists	گیاه شناس
herbalist	گیاه شناس
grateful	متشکر حق شناس
antiquarian	عتیقه شناس
dutiful	وفیفه شناس
dutiful	گماشت شناس
seismologist	زلزله شناس
geologist	زمین شناس
sociologist	انسگان شناس
sociologist	جامعه شناس
anthropologist	انسان شناس
archeologist	باستان شناس
genealogist	شجره شناس
statistician	امار شناس
geneticists	نسل شناس
geneticist	نسل شناس
tactfully	موقع شناس
tactful	موقع شناس
archaeologist	باستان شناس
pathologist	اسیب شناس
gourmets	خوراک شناس
gourmet	خوراک شناس
technologist	حرفه شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
pathologists	اسیب شناس
biologist	زیست شناس
criminologist	جرم شناس
ethnologists	قوم شناس
ethnologist	قوم شناس
ecologists	بوم شناس
ecologist	بوم شناس
philatelists	تمبر شناس
philatelist	تمبر شناس
oceanographer	اقیانوس شناس
naturalists	طبیعت شناس
naturalist	طبیعت شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
loyal	وفیفه شناس
botanist	گیاه شناس
neurologist	عصب شناس
conscientious	وفیفه شناس
punctual	وقت شناس
godly	خدا شناس
toxicologist	زهر شناس
botanists	گیاه شناس
zoologist	جانور شناس
environmentalist	محیط زیست شناس
leal	وفیفه شناس حقشناس
stratigrapher	دانشمند چینه شناس
environmentalists	محیط زیست شناس
psychopathologist	اسیب شناس روانی
incognito	نا شناس مجهول الهویه
feal	نمک شناس باوفا
duteous	وفیفه شناس مطیع
metrologist	سنگ و پیمانه شناس
volcanologist	دانشمند اتشفشان شناس
carcinology	سخت پوست شناس
neuropathologist	اسیب شناس اعصاب
selenologist	دانشمند ماه شناس
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.	موقع شناس بودن
malpighian	وابسته به کالبد شناس ایتالیایی
gourmets	خبره خوراک شراب شناس
limnologist	زیست شناس جانوران اب شیرین
gourmet	خبره خوراک شراب شناس
To be conspicuous.	انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
mythologer	متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
cognoscente	متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
physiognomic	وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
stars	ستاره
starred	ستاره
aster	ستاره
stellar	پر ستاره
asterisks	ستاره
starless	بی ستاره
star	ستاره
asterisk	ستاره
self analytical	تجزه وتحلیل کننده خویشتن خود شناس
uranus	ستاره اورانوس
y connection	اتصال ستاره
vesper	ستاره غروب
star finder	ستاره یاب
rolling stone <idiom>	ستاره سهیل
y winding	اتصال ستاره
y network	شبکه ستاره
star connection	اتصال ستاره
star spangled	مزین به ستاره
supergaint	ستاره ابرغول
pulsating star	ستاره تپنده
polaris	ستاره جدی
stelliform	بشکل ستاره