Dictiornary-Farsi | سختی ترشی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
asperity	سختی ترشی


Other Matches

tempers	درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempered	درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
temper	درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
souse	ترشی
sourness	ترشی
pickled	ترشی
acidity	ترشی
pickles	ترشی
acerbity	ترشی
pickle	ترشی
acor	ترشی
acidification	ترشی
pickle	ترشی انداختن
acescency	میل به ترشی
pickles	ترشی انداختن
sourish	به ترشی زننده
acidimeter	ترشی سنج
pickler	خیار ترشی
sourish	مایل به ترشی
acidophile	ترشی دوست
actic	ترشی شیر
acescence	میل به ترشی
pickler	ترشی گذارنده
pepper sauce	ترشی فلفل
pickler	پیازترشی سبزی ترشی
souse	با ترشی مخلوط کردن
antacid	دوای ضد ترشی معده
chutney	یک نوع ترشی با ادویه
verjuice	اب سیب ترش ترشی
piccalilli	ترشی ادویه وسبزیجات
jerusalem a	سیب زمینی ترشی
sourness is the p of vinegar	ترشی خاصیت سرکه است
picalilli	ترشی هندی که باسبزی وادویه تند درست می کنند
intension	سختی
induration	سختی
arduousness	سختی
astingency	سختی
long suffering	سختی کش
aggravation	سختی
odburacy	سختی
oppressiveness	سختی
terribleness	سختی
adamancy	سختی
inexpiableness	سختی
intractability	سختی
intenseness	سختی
adamancy	سر سختی
buckram	سختی
sternness	سختی
rigorism	سختی
rigor	سختی
hardily	به سختی
rigorousness	سختی
hard lines	سختی
grievousness	سختی
roughing	سختی
hardiness	سختی
impenetrableness	سختی
inexorability	سختی
flintiness	سختی
soreness	سختی
intolerableness	سختی
implacability	سختی
inclemency	سختی
steeliness	سختی
hardness of water	سختی اب
intensity	سختی
tenacity	سختی
difficulties	سختی
difficulty	سختی
inflexibility	سختی
hardship	سختی
hardships	سختی
austerity	سختی
severity	سختی
violence	سختی
privation	سختی
privations	سختی
rigors	سختی
rigour	سختی
rigours	سختی
rigidity	سختی
stiffness	سختی
toughness	سختی
duress	سختی
strictness	سختی
heavily	به سختی
hardness	سختی
seriously	به سختی
painfulness	زحمت سختی
hardly any	به سختی هیچ [هر]
to suffer hardship	سختی کشیدن
I hardly ate	من تو را سختی خوردم
permanent hardness of water	سختی دایم اب
narrow circumstances	تنگی سختی
permanent hardness	سختی دائمی
softener	کاهنده سختی اب
strain hardness	سختی کشی
thermosetting	سختی پذیر
life of privation	زندگی در سختی
water hardness	درجه سختی آب
sclerometer	سختی سنج
temporary hardness	سختی موقت
refractorily	باسر سختی
rebound hardness	سختی جهشی
tenacity coefficient	ضریب سختی
strain hardness	سختی درجه
hardenability	قابلیت سختی
stubbornness	سر سختی لجاجت
hardness test	ازمایش سختی
softened	سختی را گرفتن
graveness	عبوسی سختی
gameness	جان سختی
acataposis	سختی بلع
stubbornly	از روی سر سختی
eburnation	عاجی سختی
granite	سختی استحکام
addle	سختی گرفتاری
depth of hardening zone	عمق سختی
depth of case	عمق سختی
solidity	استواری سختی
resistance	سختی مخالفت
duration	سختی بقاء
softens	سختی را گرفتن
irreconcilableness	سختی در عقیده
irreconcilability	سختی در عقیده
durometer	سختی سنج
imperviousness	سختی بی اعتنائی
soften	سختی را گرفتن
impact hardness	سختی برخورد
the violence of a wind	سختی یاتندی باد
nip and tuck <idiom>	به سختی تمام کردن
brinell hardness number	ضریب سختی برینل
quenching	ترساندن درجه سختی
to start with difficulty	به سختی روشن شدن
thermoplastics	پلاستیک سختی ناپذیر
come down hard on <idiom>	به سختی تنبه کردن
go for broke <idiom>	به سختی تلاش کردن
thermoset	پلاستیک سختی ناپذیر
vickers hardness test	ازمایش سختی ویکرز
eke out <idiom>	به سختی بدست آوردن
thrust hardness	درجه سختی فشاری
to escape with life and limb	سختی رهایی جستن
to rub through or along	با سختی بسر بردن
It was raining hard.	باران سختی می با رید
scratch hardness	درجه سختی خراش
rockwell hardness test	ازمایش سختی راک ول
scleroscope hardness	دستگاه سختی سنج
hardly a child anymore	دیگر به سختی بچه ای
scratch hardness tester	ازمایشگر سختی خراش
hardness testing machine	دستگاه ازمایش سختی
stress	سختی پریشان کردن
drop hardness test	ازمایش سختی سقوطی
red hardness	سختی گرم سرخ
rebound hardness test	ازمایش سختی جهشی
stresses	سختی پریشان کردن
stressing	سختی پریشان کردن
heavy fighting is in progress	جنگ سختی جریان
pull through	در سختی بکسی کمک کردن
dark horse <idiom>	کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
footed	سر تیر ماده سختی راقراردادن
let (someone) have it <idiom>	شخصی را به سختی صدمه زدن
joming test	ازمایش تعیین سختی فلزات
lift is full of troubles	زندگی را سراسر سختی است
to plow [one's way] through something [American English]	با سختی در کاری جلو رفتن
English is not a hard language .	انگلیسی زبان سختی نیست
water softener	[کاهش دهنده درجه سختی آب]
charley horse	سختی وگرفتگی دردناک ماهیچه
to get off easy	بدون سختی رها یافتن
thermoplast	پلاستیک سختی ناپذیر ترموپلاست
violence	شدت و تندی و سختی خشونت
serverance allowance	حق پوشاک برای سختی هوا
to pile up or on the agony	شرح اندوه یا سختی ای رازیادترکردن
to get off cheaply	بدون سختی رها یافتن
hardness tester	ازمایش کننده یا تستر سختی
pressed for time <idiom>	با اشکال وبه سختی وقت
Difficult times lie ahead.	دوران سختی درپیش است
to get off lightly	بدون سختی رها یافتن
to talk like a Dutch uncle to somebody [American E] <idiom>	کسی را به سختی راملامت کردن [اصطلاح]
brinell hardness test	طریقه اندازه گیری سختی برینل
irresistibleness	غیر قابل مقاومت بودن سختی
vicker's diamond hardness tester	دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
He is hard nut to crack .	آدم سختی (سخت گیری )است
dutch uncle	کسی که به سختی دیگری راملامت کند
implacably	از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
dimension stock	چوب سختی که به ابعاد معینی تبدیل شده
give (someone) a hard time <idiom>	لحظات سختی برای کسی فراهم کردن
impenitence	سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
high test	امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
durometer	اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
accolade	سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
carbonet hardness	درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
accolades	سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix.	بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
to take the bull by the horns	دلیرانه با سختی روبرو شدن با شاخ گاوی درافتادن
to stand the racket	ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
It's pretty hard to be in a bad mood around a fivemonth old baby.	ناراحت بودن در کنار یک نوزاد پنج ماهه کار سختی است.
lignum vi tae	یکجور درخت گرمسیری صمغ دار درامریکاکه چوب سختی دارد
cold rolling	عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
parkinsonism	اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود