English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (6 milliseconds)
English Persian
hot tempering سخت گردانی درجهای
Other Matches
strain hardenability قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
kind of تا درجهای
dial graduation مقیاس درجهای
degree gradution مقیاس درجهای
dial graduation تقسیم بندی درجهای
degree gradution تقسیم بندی درجهای
wide angle عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
flashingpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
wide-angle عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
landsman ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
flashpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoints درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
short cycle annealing سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
poll degree درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
wraparound چرخش 063 درجهای ژیمناست ازبالای ناحیه ران
Master of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Masters of Arts صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
regimental گردانی
ramble سر گردانی
rambled سر گردانی
rambles سر گردانی
rectification راست گردانی
exception handling استثنا گردانی
data handling داده گردانی
revolvable دور گردانی
rim drive لبه گردانی
file handling پرونده گردانی
thinning رقیق گردانی
transliteration نویسه گردانی
magnetization مغناطیس گردانی
repeals باز گردانی
repeal باز گردانی
runaround دور سر گردانی
hardening سخت گردانی
induction harening سخت گردانی القائی
magnetization characteristic منحنی مغناطیس گردانی
temper hardening سخت گردانی بازپخت
magnetizing current جریان مغناطیس گردانی
magnetic biasing مغناطیس گردانی مقدماتی
magnetizing field میدان مغناطیس گردانی
nitrogen hardening سخت گردانی ازتی
induced magnetization مغناطیس گردانی القائی
selective hardening سخت گردانی انتخابی
softening furnace کوره نرم گردانی
softening point نقطه نرم گردانی
strain hadening سخت گردانی سرد
strain hadening سخت گردانی کرنشی
radiation hardening سخت گردانی تابشی
quenching and tempering ترساندن و سخت گردانی
quench age hardening سخت گردانی و ترساندن
precipitation hardening سخت گردانی رسوبی
toughen by sparks سخت گردانی با جرقه
work hardening سخت گردانی سرد
partial jurisdiction حق خود گردانی محدود
hardening room اطاق سخت گردانی
hardening distortion شکستگی سخت گردانی
direct quenching سخت گردانی مستقیم
case harden سخت گردانی سطحی
austemper سخت گردانی باینیت
curing vessel فرف سخت گردانی
hardening furnace کوره سخت گردانی
case hardening سخت گردانی سطحی
curing oven کوره سخت گردانی
broken hardening سخت گردانی شکسته
cure rate سرعت سخت گردانی
cementation سیمانکاری سخت گردانی
hard surfacing سخت گردانی سطحی
austemper سخت گردانی حرارتی
ausformig سخت گردانی اوستینیتی
hardening crake ترک سخت گردانی
hardening constituent جزء سخت گردانی
aging سخت گردانی زمانی
age hardening سخت گردانی زمانی
electrolytic deposition متالیزه گردانی گالوانیکی
double hardening سخت گردانی مضاعف
simplifications ساده گردانی مختصر سازی
self hardening steel فولاد خود سخت گردانی
reinstatement of revolving credit اعتبار گردانی را تجدید کردن
carburizer ماده ویژه سخت گردانی
simplification ساده گردانی مختصر سازی
simplifcation ساده گردانی مختصر سازی
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
battalion landing team تیم پیاده شونده گردانی
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
salt bath hardening سخت گردانی حمام نمک
gas case hardening سخت گردانی پوسته گازی
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
hardening strain تغییر طول سخت گردانی
mold drying oven کوره خشک گردانی قالبی
oil hardening steel فولاد سخت گردانی روغنی
depth of hardening zone عمق ناحیه سخت گردانی
quenched and tempered condition حالت ترساندن و سخت گردانی
cold upsetting die حدیده چاق گردانی سرد
gas fired hardening tempering furnace کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
salt bath case hardening سخت گردانی سطحی حمام نمک
high frequency induction hardening سخت گردانی القایی فرکانس بالا
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
quenching and tempering furnace کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
flame hardening سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
dispersion hardening سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy) بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
transliterate عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
strain hardenability سخت گردانی سخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com