Dictiornary-Farsi | سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
short quard	سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه


Other Matches

short thrust	نوعی سخمه کوتاه در جنگ سرنیزه
high port	حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
short lunge	نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
rapiers	سخمه سخمه زنی
rapier	سخمه سخمه زنی
stabber	سخمه زن
long thrust	سخمه بلند
butt stroke	سخمه ته قنداق
long thrust	وضعیت سخمه بلند
blast	منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts	منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
inject	ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injecting	ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injects	ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
injected	ضربه زدن به دشمن سخمه زدن
pantywaist	شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn	جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
hurdle step	جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter	ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
pygmy	قد کوتاه
pygmy	کوتاه
pygmies	قد کوتاه
pigmies	کوتاه
shorter	کوتاه
dumpy	کوتاه
pygmies	کوتاه
pigmies	قد کوتاه
concise	کوتاه
low	کوتاه
scut	دم کوتاه
of short duration	کوتاه
short	کوتاه
shortest	کوتاه
pigmy	قد کوتاه
bas relif	کوتاه
pigmy	کوتاه
dwarfish	کوتاه
stockier	کوتاه
stockiest	کوتاه
stocky	کوتاه
synoptic	کوتاه
stunts	کوتاه
miniature	کوتاه
curtal	کوتاه
succinct <adj.>	کوتاه
short <adj.>	کوتاه
fleeting <adj.>	کوتاه
stunt	کوتاه
curt <adj.>	کوتاه
concise <adj.>	کوتاه
miniatures	کوتاه
stunting	کوتاه
little	کوتاه
liliputian	قد کوتاه
puny	قد کوتاه
succinct	کوتاه
down	کوتاه
paddle	پاروی کوتاه
paddling	پاروی کوتاه
paddles	پاروی کوتاه
curtails	کوتاه کردن
curtailed	کوتاه کردن
paddled	پاروی کوتاه
curtailing	کوتاه کردن
short splice	پیوند کوتاه
short range	کوتاه مدت
short-range	کوتاه مدت
truncated	کوتاه کردن
short lived	کوتاه مدت
short-lived	کوتاه مدت
truncate	کوتاه کردن
catnapping	چرت کوتاه
breeks	شلوار کوتاه
brachydactyly	کوتاه انگشتی
curtail	کوتاه کردن
shortened	کوتاه کردن
transients	فانی کوتاه
truncheons	چماق کوتاه
shorten	کوتاه تر کردن
shorten	کوتاه کردن
chitchat	صحبت کوتاه
chip shot	ضربه کوتاه
abbreviating	کوتاه کردن
abbreviates	کوتاه کردن
abbreviate	کوتاه کردن
by pass	اتصال کوتاه
catnap	چرت کوتاه
tunicle	لباس کوتاه
catnapped	چرت کوتاه
short period	دوره کوتاه
shortened	کوتاه تر کردن
shortens	کوتاه کردن
shortens	کوتاه تر کردن
formulating	کوتاه کردن
vamp	جوراب کوتاه
formulates	کوتاه کردن
formulated	کوتاه کردن
formulate	کوتاه کردن
briefest	کوتاه مختصر
undersize	اندازه کوتاه
short drop	دراپ کوتاه
briefer	کوتاه مختصر
britches	شلوار کوتاه
transient	فانی کوتاه
briefed	کوتاه مختصر
brief	کوتاه مختصر
chiton	قبای کوتاه
short precision	دقت کوتاه
catnaps	چرت کوتاه
short stories	داستان کوتاه
steep taper	مخروط کوتاه
stichomythia	مکالمات کوتاه
strop	طناب کوتاه
idylls	قصیده کوتاه
idylls	چکامه کوتاه
idyll	قصیده کوتاه
idyll	چکامه کوتاه
short time	کوتاه مدت
curt	کوتاه ومختصر
pygmy	ادم کوتاه قد
pygmies	ادم کوتاه قد
pigmies	ادم کوتاه قد
poops	صدای کوتاه
poop	صدای کوتاه
shortening	کوتاه شدگی
short test bar	میله کوتاه
unabridged	کوتاه نشده
spontoon	نیزه کوتاه
shortening in	کوتاه کردن
short story	داستان کوتاه
novelette	داستان کوتاه
shuffling	گام کوتاه
shuffles	گام کوتاه
shuffled	گام کوتاه
shuffle	گام کوتاه
shortwave	موج کوتاه
novelettes	داستان کوتاه
short-circuits	اتصال کوتاه
short-circuit	اتصال کوتاه
short-haul	خط سیر کوتاه
short haul	خط سیر کوتاه
short-wave	موج کوتاه
short wave	موج کوتاه
term paper	رساله کوتاه
abbreviated	کوتاه شده
low	کوتاه دون
lie down	استراحت کوتاه
short run	مدت کوتاه
truncation	کوتاه سازی
short run	کوتاه مدت
scurrying	مسابقه کوتاه
scurry	مسابقه کوتاه
scurries	مسابقه کوتاه
scurried	مسابقه کوتاه
clipping	کوتاه کردن
short return	برگشت کوتاه
basso relief	برجسته کوتاه
truncating	کوتاه کردن
truncates	کوتاه کردن
lie-down	استراحت کوتاه
stag	کوتاه کردن
stags	کوتاه کردن
short term	دوره کوتاه
aphorisms	سخن کوتاه
aphorism	سخن کوتاه
short term	کوتاه مدت
abridge	کوتاه کردن
short shunt	شنت کوتاه
an incomprehensive report	گزارش کوتاه
short service line	خط سرویس کوتاه
bas-reliefs	برجسته کوتاه
bas-relief	برجسته کوتاه
bas relief	برجسته کوتاه
to cut short	کوتاه کردن
to fall short	کوتاه امدن
to look in	کوتاه کردن
apophthegm	گفتار لب و کوتاه
novelet	داستان کوتاه
spud	چاقوی کوتاه
spuds	چاقوی کوتاه
low frequency wave	موج کوتاه
mackinaw	کت کوتاه و سنگین
corner-brace	حایل کوتاه
intrim	کوتاه مدت
stump	خپله کوتاه قد
stumped	خپله کوتاه قد
stumping	خپله کوتاه قد
stumps	خپله کوتاه قد
jog trot	یورتمه کوتاه
dwarf gallery	دالان کوتاه
brief description	شرح کوتاه
laconic	کوتاه موجز
laconically	کوتاه موجز
hare sighted	کوتاه بین
half timber	الوار کوتاه
shear	کوتاه کردن
half pint	کوتاه تر از مقدارمتوسط
morello	گیلاس دم کوتاه
narrow minded	کوتاه نظر
idyl	قصیده کوتاه