Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (5 milliseconds)
English
Persian
mumbo jumbo
سخنان نامفهوم
Other Matches
my words hurt his feelings
سخنان من باو بر خورد سخنان من قلب او را جریحه دار کرد
he took my words in good part
سخنان مرا بخوبی تلقی نمود از سخنان من نرنجید
gibberish
حرف شکسته و نامفهوم نامفهوم
teased
سخنان نیشدارگفتن
soothingly
با سخنان نرم
your words offended her
از سخنان شمارنجید
and all that
و از اینگونه سخنان
voice-over
سخنان افزوده
voice-overs
سخنان افزوده
tease
سخنان نیشدارگفتن
he was provoked by my words
از سخنان من رنجید
teaze
سخنان نیشدارگفتن
teases
سخنان نیشدارگفتن
w.wordsŠyelk=yolk
سخنان بی مغز
get a rise out of someone
<idiom>
سخنان نیش دارزدن
he was provoked by my words
سخنان من باو برخورد
your words offended her
سخنان شما به احساسات اوبرخورد
to pour out abusive words
سخنان فحش امیزپی در پی اداکردن
sharp tongued
بکار برنده سخنان زننده
nebulose
نامفهوم
amphibole
نامفهوم
acataletic
نامفهوم
obscurant
نامفهوم
illegible
نامفهوم
to pour oil on troubled water
خشم کسیرا با سخنان نرم فرونشاندن
I take exception to the tone of your remarks.
من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
jaberwocky
سخن نامفهوم
unitelligible
نامفهوم بیمعنی
unmeaning
جفتگ نامفهوم
incomprehensibly
بطور نامفهوم
buzzword
حرف نامفهوم
idioglossia
نامفهوم گویی
gobbledygook
سخن نامفهوم
obscures
مبهم نامفهوم
abracadabra
سخن نامفهوم
obscure
مبهم نامفهوم
obscured
مبهم نامفهوم
obscurer
مبهم نامفهوم
obscurest
مبهم نامفهوم
obscuring
مبهم نامفهوم
jargon
گفتار نامفهوم
gobbledegook
سخن نامفهوم
galimatias
سخن نامفهوم
to weigh one's word
سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
distortion
صدای نامفهوم داشتن
distortions
صدای نامفهوم داشتن
babbled
سخن نامفهوم گفتن
double Dutch
طناببازی دوتایی نامفهوم
babble
سخن نامفهوم گفتن
babbles
سخن نامفهوم گفتن
inapprehensible
نامفهوم غیرقابل احساس
to strike a spark out of
جرقه یابرق دراوردن از واداربه گفتن سخنان یکرکردن
to over hear any one
سخنان کسی را بطور غیرمستقیم یا بدون میل اوشنیدن
maunder
بطور نامفهوم حرف زدن
to gloze over one's words
سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
echolalia
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
distorts
صدای نامفهوم از بی سیم بی قواره کردن
distort
صدای نامفهوم از بی سیم بی قواره کردن
What is going on here?
اینجا چه خبر است؟
[وقتی قضیه نامفهوم است]
[اصطلاح روزمره]
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...