English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (7 milliseconds)
English Persian
She took umbrage at your remark . سخن شما برایش گران آمد
Other Matches
dear bought جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
i fell pity for him دلم برایش سوخت
my heart bleeds for him دلم برایش می سوزد
i felt sorry for him دلم برایش سوخت
i felt sorry for him اوقاتم برایش تلخ شد
ne'er do well ادمی که امیدبهبودی برایش نیست
She has been a good wife to him. همسر خوبی برایش بوده
She bore him a daughter. برایش یک دختر آورد (زائید)
You will need to spend some money on it. تو باید برایش پول خرج بکنی.
to get rid of a baby بچه اش را برایش انداختن [اصطلاح روزمره]
She found it hard to make up her mind. برایش سخت بود که تصمیم بگیرد
He was framed. برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
He lost everything that was dear to him. آنچه برایش عزیز بود از دست داد
at a great penny worth گران
dear گران
dearer گران
overpriced گران
dearest گران
dears گران
expensive گران
pricey گران
sumptuous گران
dearly گران
heavies گران
onerous گران
costliest گران
heavier گران
heaviest گران
heavy گران
costly گران
costlier گران
natatores شنا گران
high interest بهره گران
high money پول گران
too expensive <adj.> بسیار گران
high value گران قیمت
highest سخت گران
be too dear گران بودن
high سخت گران
high priced گران بها
valuable گران بها
to sell dearly گران فروختن
deluxe مجلل گران
dear bought گران خرید
highs سخت گران
expensively گران بها
massively گران کوه
dears گران کردن
dearest گران کردن
dearer گران کردن
endear گران کردن
dear گران کردن
priceless بسیار گران
massive گران کوه
big ticket گران قیمت
stingy گران کیسه
endears گران کردن
overpriced <adj.> بسیار گران
endeared گران کردن
not too expensive خیلی گران نباشد.
white elephants گران و پر خرج و کم فایده
white elephant گران و پر خرج و کم فایده
You have paid too much for your car . اتوموبیلت را گران خریدی
This is really expensive ! این چه گران است !
It is too expensive. خیلی گران است.
The price of butter has gone up . butter has become expensive . کره گران شده
worth a kings ransom بسیار گران بها
i paid dear for it برای من گران تمام شد
highs وافر گران گزاف
highest وافر گران گزاف
overburden گران بار شدن
exclusive منحصر بفرد گران
prohibitory گران جلوگیری کننده
dear bought گران تمام شده
prohibitive گران جلوگیری کننده
viscosity قوام گران روی
high وافر گران گزاف
beyoned price بی قیمت بسیار گران بها
i paid dearly for it بسیار گران برایم تمام شد
highs وسیله گران یا با کارایی بالا
assays عیارگیری فلزات گران قیمت
high وسیله گران یا با کارایی بالا
costs an arm and a leg <idiom> [فوق العاده پرخرج یا گران]
pyrrhic victory پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
He overcharged us. پایمان گران حساب کرد
highest وسیله گران یا با کارایی بالا
assay عیارگیری فلزات گران قیمت
I paid dearly for this mistake . این اشتباه برایم گران تمام شد
The hotel has overcharged me . هتل گران پایم حساب کرده
gem سنگ گران بها جواهر نشان کردن
a white elephant شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
gems سنگ گران بها جواهر نشان کردن
A thing you dont want is dear at any price. <proverb> چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
thunderscan یک پیمایش کننده گران و باوضوح و دقت بالا
manganic دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
pallet ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
pallets ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
glyptics کنده کاری در روی سنگهای گران بها
manganesian مغنیسایی دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
Hotel accommodation is rather expensive there. قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
We do not usually go places that cost a lot of money. ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
white elephant هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephants هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
It is too expensive for me to buy ( purchase ). برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
Smoking makes you ill and it is also expensive. سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
He bought them expensive presents, out of guilt. او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
bulls گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
i read him to sleep برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com