English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
lie سخن نادرست گفتن
lied سخن نادرست گفتن
lies سخن نادرست گفتن
Other Matches
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
greet درود گفتن تبریک گفتن
greeted درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a اری گفتن بله گفتن
greets درود گفتن تبریک گفتن
sputters تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
dishonest نادرست
amiss نادرست
in error <adj.> نادرست
unsafe نادرست
inexact نادرست
out of order نادرست
out of a نادرست
out of trim نادرست
false نادرست
infirmly نادرست
erroneous نادرست
inconsequent نادرست
inaccurate نادرست
phony نادرست
inconsecutive نادرست
unfair نادرست
foulest نادرست
fouls نادرست
trumped-up نادرست
sinister کج نادرست
wrongful نادرست
fouler نادرست
fouled نادرست
unfairly نادرست
phoney نادرست
phoneys نادرست
phonies نادرست
trumped up نادرست
foul نادرست
impure نادرست
spurious نادرست
crooked نادرست
false <adj.> نادرست
imprecise نادرست
false code کد نادرست
misconstruction تفسیر نادرست
distractor گزینه نادرست
by indirection با وسائل نادرست
fallacy of composition تعمیم نادرست
paralogism قیاس نادرست
chuck پرتاب نادرست
foul bill of lading بارنامه نادرست
chucked پرتاب نادرست
chucks پرتاب نادرست
inaccurate نادرست یا غلط
false code رمز نادرست
errors عقیده نادرست
foul play کار نادرست
false ساختگی نادرست
misconstructions تعبیر نادرست
misconstructions تفسیر نادرست
mispronunciation تلفظ نادرست
mispronunciations تلفظ نادرست
jackleg ناشی نادرست
miscue ضربه نادرست
mispronounciation تلفظ نادرست
missatement گفته نادرست
mistranslation ترجمه نادرست
misconstruction تعبیر نادرست
heterography املای نادرست
inaccurately بطور نادرست
error عقیده نادرست
misinformation خبر نادرست
inexactly بطور نادرست
unsound ناخوش نادرست
false information خبر نادرست
wrong information اطلاعات نادرست
wrong answers پاسخهای نادرست
improper نامناسب نادرست
vicious بدطینت نادرست
wrongfully بطور نادرست
untrue نادرست خائن
false information اطلاعات نادرست
misallocation of resources تخصیص نادرست منابع
malfunctioned نادرست عمل کردن
malfunction نادرست عمل کردن
unfair trade practice اعمال تجاری نادرست
mininformation اطلاع یا خبر نادرست
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
malfunctions نادرست عمل کردن
foozle بدساختن ضربت نادرست
suggestio falsi افهار و اعلام نادرست
sigmatism تلفظ نادرست حرف " س "
prismatic spectacles عینک نادرست نما
true false questions پرسشهای درست- نادرست
paralpgize قیاس نادرست ساختن
incorrect نادرست یا به همراه خطا
wild cat بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
false starts اغاز نادرست خطا در شروع
false start اغاز نادرست خطا در شروع
an i calculation حساب نادرست یا غیر دقیق
ungrammatical مخالف ایین دستور نادرست
wide of the mark <idiom> از هدف به دور بردن ،نادرست
mal خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
paralogist کسیکه قیاس نادرست میسازد
boolean operation یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
skews میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skew میزان کردن چیزی به صورت نادرست
logical معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
Everybody condemned his foolish behaviour . همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
out of square خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
contamination ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
ambiguities خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
ambiguity خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
zero 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zeroes 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zeros 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
grammatical error استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
semantics خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
grafts پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
hazarded خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazards خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
debounce جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
mis- پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
mis پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
hazarding خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
graft پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
hazard خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
grafted پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
logical خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
NOR function = تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
cancels کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancel کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancelling کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
component خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
denials تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
neither nor function تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
frauds دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
fraud دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
components خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
denial تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
boolean operation کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
fallacy of composition استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
palettes تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
palette تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
NOT function تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
burn out گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
gap سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
gaps سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
negative سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
negatives سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
boolean algebra قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
aliasing اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
algebra ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
adduse گفتن
tells گفتن
telling-off گفتن
tell گفتن
bubbling گفتن
bubbles گفتن
bubbled گفتن
bubble گفتن
rehearsing گفتن
rehearses گفتن
rehearsed گفتن
rehearse گفتن
utters گفتن
uttered گفتن
mouth گفتن
saith گفتن
viyuperate بد گفتن
let (someone) know <idiom> گفتن
get out گفتن
to give utterance to گفتن
vituperate بد گفتن
to weep out گفتن
let out <idiom> گفتن
mouths گفتن
mouthing گفتن
mouthed گفتن
to tell a story گفتن
iteration گفتن
pshaw اه گفتن
utter گفتن
inform گفتن
says گفتن
utterance گفتن
relates گفتن
relate گفتن
utterances گفتن
informing گفتن
informs گفتن
say گفتن
logic یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
doxologize ستایش گفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com