Dictiornary-Farsi | سداب کهنه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
wall rue	سداب کهنه


Other Matches

goats rue	سداب بز
shaddock	سداب ها
goats rue	سداب التیس
wild rue	سداب کوهی اسپند
rutaceous	وابسته به تیره سداب
clouts	پارچه کهنه کهنه
clouting	پارچه کهنه کهنه
clouted	پارچه کهنه کهنه
clout	پارچه کهنه کهنه
tatters	کهنه
antiquated	کهنه
musty	کهنه
age old	کهنه
worn-out	کهنه
age-old	کهنه
antique	کهنه
worn out	کهنه
poky	کهنه
pokiest	کهنه
outworn	کهنه
dowdy	کهنه
lint	کهنه
stale	کهنه
run down	کهنه
run-down	کهنه
rungs	کهنه
crusted	کهنه
pokier	کهنه
antiques	کهنه
wadding	کهنه
out of d.	کهنه
pokey	کهنه
ragman	کهنه خر
shabbly	کهنه
trity	کهنه
weatherworn	کهنه
worm eaten	کهنه
mucid	کهنه
knacker	کهنه خر
kettle holder	کهنه
obsolescent	کهنه
timeworn	کهنه
behind the times	کهنه
by gone	کهنه
dossil	کهنه
fogram	کهنه
gray	کهنه
weatherbeaten	کهنه
trite	کهنه
obsolete	کهنه
rags	کهنه
tacky	کهنه
obsolescence	کهنه گی
archaic	کهنه
old-fashioned	کهنه
behindhand	کهنه
olden	کهنه
wads	کهنه
fustier	کهنه
wad	کهنه
rag	کهنه
fusty	کهنه
ragged	کهنه
fustiest	کهنه
oldest	پیرانه کهنه
dodoes	کهنه پسند
dodos	کهنه پسند
ancient	کهن کهنه
antiquate	کهنه کردن
A pair of old pants ( trousers ) .	یک شلوار کهنه
dead	منسوخ کهنه
uptight	کهنه پرست
fuddy-duddies	کهنه اندیش
fuddy-duddy	کهنه اندیش
unreconstructed	کهنه پرست
shabby	کهنه ژنده
shabbiest	کهنه ژنده
shabbier	کهنه ژنده
dodo	کهنه پسند
boneman	کهنه فروش
wads	کهنه نمد
junk	کهنه و کم ارزش
ogygian	بسیار کهنه
ragman	کهنه فروش
hunkerism	کهنه پرستی
wad	کهنه نمد
rag picker	کهنه برچین
pseudo archaic	کهنه نما
mouldy	کهنه وفاسد
superannuate	کهنه شدن
fogyism	کهنه پرستی
fripper	کهنه فروش
fripperer	کهنه فروش
codex	دستخط کهنه
wash linen	کهنه فرفشویی
unworn	کهنه نشده
duddie	کهنه پوش
duddy	کهنه پوش
the old world	جهان کهنه
fogyish	کهنه پرست
obsolesce	کهنه شدن
oldest	کهنه کار
sour dough	کهنه کار
dabs	کهنه را نم زدن
lint	کهنه فتیله
dabbed	کهنه را نم زدن
dab	کهنه را نم زدن
ages	کهنه کردن
old wool	پشم کهنه
age	کهنه کردن
stale joke	جوک کهنه
aging	کهنه کردن
aging	کهنه شدن
thread bare	فرش کهنه
veteran	کهنه کار
veteran	کهنه سرباز
veterans	کهنه کار
veterans	کهنه سرباز
superannuated	زیاد کهنه
old-timer	کهنه کار
rags	کهنه شدن
duds	رخت کهنه
old	کهنه کار
old-timers	کهنه کار
old	پیرانه کهنه
old timer	کهنه کار
older	کهنه کار
green meat	گوشت کهنه
rag	کهنه شدن
back number	شماره کهنه
back number	چیز کهنه
older	پیرانه کهنه
back numbers	شماره کهنه
back numbers	چیز کهنه
Neanderthal	خیلی کهنه
obscurantism	کهنه پرستی
ragpicker	کهنه و ژنده جمع کن
passe	کهنه مسلک گذشته
one nails drives another	غم جدید غم کهنه را بر از یاد
outwear	کهنه شدن گذراندن
Antiguated	آنتیک ،کهنه،قدیمی
antediluvian	ادم کهنه پرست
to pick rags	کهنه برچینی کردن
stager	ادم کهنه کار
wear out	کهنه و فرسوده شدن
sea dog	ملوان کهنه کار
back out	کهنه و فرسوده شدن
hach	زیاداستعمال کردن کهنه
tampon	پنبه یا کهنه قاعدگی
paleology	دانش چیزهای کهنه
glass cloth	کهنه شیشه پاک کن
tampons	پنبه یا کهنه قاعدگی
dishcloth	کهنه فرف شویی
bric a brac	اشیاء کهنه وعتیقه
dishcloths	کهنه فرف شویی
bibliopolism	فروش کتابهای کهنه
he has seen sevice	کهنه کار است
knackery	جنس بنجل و کهنه
trade something in <idiom>	تعویض وسایل کهنه
jalopy	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
Old clothes ( houses ) .	لباس ( خانه های) کهنه
fossilises	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
bibliopoly	فروش کتابهای کهنه یاعتیق
God bless [you] !	خدا حافظ [واژه کهنه]
ragbag	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
ragbags	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
fossilised	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
well-worn	زیاد کار کرده کهنه
well worn	زیاد کار کرده کهنه
fossilising	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
jalopies	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
fossilizes	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
She's quite a back number. <idiom>	او [زن] آدم کهنه فکری است.
ages	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
fossilizing	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilize	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
age	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
articlcs of virtu	کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
old fashioned	کهنه پرست محافظه کار
snot rag	کهنه بینی پاک کنی
modified stock car	اتومبیل با بدنه کهنه و موتورجدید
junk	طناب کهنه کاغذ پاره
vetted	بیطاری کردن کهنه سرباز
dish towel	کهنه فرف خشک کنی
he is a past master in	او در استاد یا کهنه کار است
vets	بیطاری کردن کهنه سرباز
veteran skill	مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
vet	بیطاری کردن کهنه سرباز
demode	ازمد افتاده کهنه شده
mossback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار
obsoletism	بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
mossyback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار
tampon	توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
tampons	توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
The old paper money is called in.	اسکناسهای کهنه از جریان خارج می شوند
shopworn	کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
His political beliefs are old hat now .	عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
campaigners	سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
campaigner	سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
Who is worse shod than the shoemakers wife?. <proverb>	کهنه تر از کفش زن کفاش ,کفشى هست ؟.