English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
cut block سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
Other Matches
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
recipient دریافت کننده
receiver دریافت کننده
payee دریافت کننده
payees دریافت کننده
getter دریافت کننده
recipients دریافت کننده
receivers دریافت کننده
payees دریافت کننده وجه
out دریافت کننده سرویس
payee دریافت کننده وجه
payees دریافت کننده پول
out- دریافت کننده سرویس
outed دریافت کننده سرویس
payee دریافت کننده پول
consignee دریافت کننده محموله
pass reciever دریافت کننده مجاز پاس
hand out حریف دریافت کننده سرویس
hitching کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitches کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch کامل کردن پاس به دریافت کننده
suicide pass پاس به دریافت کننده از پشت سرش
flat pass پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
backstroke ضربه باپشت دست
broadcasts شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
go نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
broadcast شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
goes نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
primary reciever دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
answers زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answer زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answered زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answering زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
backhands باپشت راکت ضربت وارد کردن
backhand باپشت راکت ضربت وارد کردن
gib باپشت بند ومیخ یا گوه محکم کردن
hitch نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
flood بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
hitches نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitched نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitching نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
floods بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
doa شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
flooded بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
square in پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
stopped سدکردن
stop سدکردن
stopping سدکردن
stops سدکردن
fire barrage سدکردن با اتش
block سدکردن غیرمجاز حریف
blocked سدکردن غیرمجاز حریف
blocks سدکردن غیرمجاز حریف
blocks پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
blocked پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
hooker بازیگری که عادت به سدکردن با چوب دارد
hookers بازیگری که عادت به سدکردن با چوب دارد
transponder تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
leg before wicket حرکت غیرمجاز توپزن در سدکردن راه توپ با پا یا بدن
sysgen فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
blocking سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
DSR سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
checks حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
acknowledges 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
cryptoperiod زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
collections دریافت
collection دریافت
receiving دریافت
inception دریافت
comprehensions دریافت
sensing دریافت
discernment دریافت
apperception دریافت
transmission/reception of messages دریافت
comprehension دریافت
reception دریافت
delivery دریافت
deliveries دریافت
percipience دریافت
receptions دریافت
apprehension دریافت
apprehensions دریافت
receipts دریافت
synecdoche هم دریافت
mental perception دریافت
sentience دریافت
receipt دریافت
draws دریافت کردن
collecting of the current دریافت جریان
collecting main شبکه دریافت
acquiring دریافت کردن
audio reception دریافت صوتی
collection of goods دریافت کالا
receptions دریافت پذیرش
reception دریافت پذیرش
recipiency قوه دریافت
handshaking آماده دریافت
recieve دریافت کردن
perception دریافت احساس
recover دریافت کردن
recovering دریافت کردن
receive دریافت کردن
catcher's side سمت دریافت
receives دریافت کردن
recovers دریافت کردن
recieve only دریافت محض
long distance reception دریافت دور
draw دریافت کردن
pick up <idiom> دریافت کردن
acquires دریافت کردن
hear from <idiom> دریافت نامه
acquire دریافت کردن
come into <idiom> دریافت کردن
percept دریافت ادراکی
receiver متصدی دریافت
pull down دریافت کردن
recipient دریافت کنندگان
receivers متصدی دریافت
recipients دریافت کنندگان
answer/originate دریافت / ارسال
receivable دریافت کردنی
perceptions دریافت احساس
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
obtained گرفتن یا دریافت کردن
goods received note برگه دریافت کالا
deferred income پیش دریافت درامد
automatic send/reciever ارسال و دریافت خودکار
pick up <idiom> دریافت صدای رادیو و...
on the dole <idiom> دریافت خیر وسعادت
mortality قابلیت دریافت ضایعات
sinks دریافت انتهای خط ارتباتی
received data داده دریافت شده
sink دریافت انتهای خط ارتباتی
receipt رسید پیام دریافت شد
boosts کمک دریافت شده
boosting کمک دریافت شده
boosted کمک دریافت شده
boost کمک دریافت شده
obtains گرفتن یا دریافت کردن
obtain گرفتن یا دریافت کردن
asr ارسال و دریافت اتوماتیک
receipt دریافت رسید دادن
bills receivable براتهای دریافت کردنی
receipts رسید پیام دریافت شد
receipts دریافت رسید دادن
bills receivable بروات قابل دریافت
intuition کشف دریافت ناگهانی
intuitions کشف دریافت ناگهانی
fee charged هزینه دریافت شده
mail call دریافت نامه از پستخانه
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
grip نیروی گرفتن ادراک و دریافت
cashing دریافت کردن صندوق پول
grips نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gripping نیروی گرفتن ادراک و دریافت
gripped نیروی گرفتن ادراک و دریافت
cashes دریافت کردن صندوق پول
cash دریافت کردن صندوق پول
administrative lead time زمان اداری دریافت اماد
holds دریافت کردن گرفتن توقف
drew دریافت کرد ناتمام گذاشت
surprise dosage دریافت دوز ناگهانی اتمی
cc هزینه نقدا" دریافت میشود
collects بدست آوردن یا دریافت داده
collecting بدست آوردن یا دریافت داده
collect بدست آوردن یا دریافت داده
annuitant دریافت دارنده مقرری سالانه
cashed دریافت کردن صندوق پول
hold دریافت کردن گرفتن توقف
garble اشتباه درارسال و دریافت پیام
charges collect هزینه نقدا" دریافت میشود
intelligibly واضحا چنانکه بتوان دریافت
pick up <idiom> سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
inputted کامپیوتری که داده دریافت میکند
get a fix on something <idiom> نامه الکترونی دریافت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com