Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 303 (14 milliseconds)
English
Persian
arrest
سد جلوگیری
arrested
سد جلوگیری
arrests
سد جلوگیری
Search result with all words
dump
نقط های در برنامه که برنامه و داده اش در محل ذخیره سازی حفظ شده اند تا از اثرات خطاها جلوگیری شود
redundancies
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
ransom
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
ransoms
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
stop
جلوگیری منع
stopped
جلوگیری منع
stopping
جلوگیری منع
stops
جلوگیری منع
lock
عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
locks
عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
flop
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopped
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopping
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flops
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
nail
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nailed
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nails
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
carrier
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carriers
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
contrast
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasted
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasting
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasts
فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
uncontrollable
غیرقابل جلوگیری
uncontrollably
غیرقابل جلوگیری
deflate
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
preservation
محافظت جلوگیری
snub
جلوگیری سرزنش کردن
snub
جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره
snubbed
جلوگیری سرزنش کردن
snubbed
جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره
snubbing
جلوگیری سرزنش کردن
snubbing
جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره
snubs
جلوگیری سرزنش کردن
snubs
جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره
contraception
جلوگیری از ابستنی
contraception
جلوگیری
balance
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balances
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
check
جلوگیری کردن از
checked
جلوگیری کردن از
checks
جلوگیری کردن از
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
preventative
پیشگیر جلوگیری کننده
boundaries
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
boundary
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
arrest
جلوگیری کردن
arrest
جلوگیری از سقوط
arrest
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested
جلوگیری کردن
arrested
جلوگیری از سقوط
arrested
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrests
جلوگیری کردن
arrests
جلوگیری از سقوط
arrests
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
windbreak
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
windbreaks
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
scrambler
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scramblers
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
respirator
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
respirators
اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
joggle
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggling
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
restraint
جلوگیری
restraints
جلوگیری
birth control
جلوگیری از ابستنی
dikes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dykes
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
stopper
توپی جلوگیری کننده
stoppers
توپی جلوگیری کننده
irrepressible
جلوگیری نکردنی
apron
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
aprons
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
control
بازرسی نظارت جلوگیری
controlling
بازرسی نظارت جلوگیری
controls
بازرسی نظارت جلوگیری
error
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
errors
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
hold
جلوگیری کردن
hold
متصرف بودن جلوگیری کردن از
holds
جلوگیری کردن
holds
متصرف بودن جلوگیری کردن از
inhibit
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
inhibit
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
inhibit
جلوگیری کردن
inhibits
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
inhibits
توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
inhibits
جلوگیری کردن
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
Other Matches
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppression
جلوگیری
prevention
جلوگیری
stoppage
جلوگیری
stoppages
جلوگیری
premunition
جلوگیری
debarment
جلوگیری
interception
جلوگیری
countercheck
جلوگیری
obstruction
جلوگیری
obstructions
جلوگیری
forbiddance
جلوگیری
interdiction
جلوگیری
restrains
جلوگیری کردن از
repessive
جلوگیری کننده
bridle
جلوگیری کردن از
hindered
جلوگیری کردن
rule out
جلوگیری کردن
hindering
جلوگیری کردن
suppressive
جلوگیری کننده
hinders
جلوگیری کردن
restrain
جلوگیری کردن از
bridled
جلوگیری کردن از
bridles
جلوگیری کردن از
rebuffs
جلوگیری کردن
keep
جلوگیری کردن
keeps
جلوگیری کردن
rebuffing
جلوگیری کردن
to provide against
جلوگیری کردن
to keep back
جلوگیری کردن از
suppressor
جلوگیری کننده
rebuffed
جلوگیری کردن
rebuff
جلوگیری کردن
prohibiting
جلوگیری کردن
prohibits
جلوگیری کردن
prohibit
جلوگیری کردن
hinder
جلوگیری کردن
bridling
جلوگیری کردن از
restraining
جلوگیری کردن از
preventive
جلوگیری کننده
preventive
عامل جلوگیری
preventable
قابل جلوگیری
preventability
قابلیت جلوگیری
accident prevention
جلوگیری از سانحه
prevenience
منع جلوگیری
premune
ناشی از جلوگیری
block age
جلوگیری انسداد
preclusive
جلوگیری کننده
checkless
غیرقابل جلوگیری
noise suppression
جلوگیری ازپارازیت
letted
منع جلوگیری
controlment
اختیارداری جلوگیری
interdict
جلوگیری ممنوعیت
interceptive
جلوگیری کننده
erosion control
جلوگیری از فرسایش
inhibitor
جلوگیری کننده
inhibitive
وابسته به جلوگیری
preventible
قابل جلوگیری
repressed
جلوگیری شده
pull up
جلوگیری کردن
prevent
جلوگیری کردن
prevent
جلوگیری کردن از
prevented
جلوگیری کردن
prevented
جلوگیری کردن از
preventing
جلوگیری کردن
preventing
جلوگیری کردن از
prevents
جلوگیری کردن
prevents
جلوگیری کردن از
hold in
جلوگیری کردن
inhibition
جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions
جلوگیری از بروزاحساسات
preservative
ماده جلوگیری
preservatives
ماده جلوگیری
quenchless
غیرقابل جلوگیری
abatement
فروکش جلوگیری
quenchable
قابل جلوگیری
inhibiter
جلوگیری کننده
preservative
جلوگیری کننده از فساد
preservatives
جلوگیری کننده از فساد
fire control
جلوگیری از اتش سوزی
corrosion control
جلوگیری و کنترل خوردگی
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
incontrollable
غیر قابل جلوگیری
prevenience
خاصیت جلوگیری کننده
cutman
متخصص در جلوگیری ازخونریزی
to avoid bankruptcy
از ورشکستگی جلوگیری کردن
out of hand
غیر قابل جلوگیری
copy protection
جلوگیری از اعمال کپی
contraceptive
وسیله جلوگیری از ابستنی
contraceptives
وسیله جلوگیری از ابستنی
prohibitory
گران جلوگیری کننده
prohibitively
بطور جلوگیری کننده
prohibitive
گران جلوگیری کننده
to avert bankruptcy
از ورشکستگی جلوگیری کردن
to pull short
یک مرتبه جلوگیری کردن
curb
جلوگیری لبه پیاده رو
curbed
جلوگیری لبه پیاده رو
curbing
جلوگیری لبه پیاده رو
curbs
جلوگیری لبه پیاده رو
without restraint
ازادانه بدون جلوگیری
repelling
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repels
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repel
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
to resist heat
از نفوذگرما جلوگیری کردن
repelled
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
pick up oneself
از افتادن خود جلوگیری کردن
buffer zones
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
water bailiffs
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
antiskid treatment
عمل جلوگیری ازسر خوردن
to pick up oneself
از افتادن خود جلوگیری کردن
weak safety
جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
prevention of discrimination sub commiss
کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
lacquer preservative
لاک جلوگیری کننده از فساد
buffer zone
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
safety regulations
ایین نامه جلوگیری از خطر
release denial
جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
rib to prevent seepage
پشت بند جلوگیری از تراوش
antibiotic
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
hinders
جلوگیری از ضربه زدن حریف
gateage
دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
get by
ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
preventive
عامل ممانعت جلوگیری کننده
antibiotics
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
hindering
جلوگیری از ضربه زدن حریف
head off
<idiom>
مانع شدن از ،جلوگیری کردن
hinder
جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindered
جلوگیری از ضربه زدن حریف
shrinkage prevention
وسیله جلوگیری از جمع شدگی
echo suppression
جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
antiperiodic
جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
obstructions
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
kyanize
باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
obstruction
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
copy protect
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
autos
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
auto
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
to shut in
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
to try to stop the march of time
تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
to avoid distortion of the results
[produced]
by ...
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
stabilizer
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
to look out for squalls
جلوگیری ازخطرکردن موافب خود بودن
stabilisers
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
bailout
کمک مالی
[برای جلوگیری از ورشکستگی]
[اقتصاد]
fore check
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
sunscreens
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
pass interference
جلوگیری غیر مجاز حریف ازگرفتن پاس
protect
یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
protecting
یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
anti sepsis
جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
protects
یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
sunscreen
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
buffer
امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
sway bar
میله فلزی وصل به محوربرای جلوگیری از نوسان پیچها
infibulation
چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
pasteurism
مایه کوبی پاستوری جلوگیری از ترش شدن شیر
interception
رهگیری هوایی جلوگیری از ورودهواپیماهای دشمن استراق سمع
bounce
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bulk head
دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود
bounces
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
gaiting strap
تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب
bounced
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
skirts
پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
fly net
پشه پران تورسیمی برای جلوگیری ازامدن مگس
justify
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifies
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifying
دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
skirt
پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
skirted
پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
maintenance
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
bed plate
صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
mauls
روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauling
روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauled
روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
debounce
جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
spill wind
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
nonprint
پالسی که از چاپ سطری تحت کنترل ماشین جلوگیری میکند
maul
روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
retraction lock
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
bozo bit
بیت صفت که از کپی گرفتن یا حدف کردن یک فایل جلوگیری میکند
deny access
جلوگیری از دستیابی به یک مدار یا سیستم به دلیل حجم کار بالا یا امنیتی
to take action to prevent
[stop]
such practices
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
anti-
سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
encoding
روش کد گذاری داده در دیسک مغناطیسی برای جلوگیری از مجموعهای از بیتهای مشابه
radiation shield
وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
passivating
پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
to rough a horse's shoes
میخ مخصوص بنعل اسب زدن برای اینکه از سرخوردن ان جلوگیری شود
ballast
هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
fail safe system
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
reventment
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
sealsking
نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
exchange control
جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
revenue cutter
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
screening, screenings
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
trade restrictions
جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی
protective tariffs
تعرفه گمرکی که هدف از وضع ان محصولات داخلی و جلوگیری از ورود فراوردههای خارجی باشد
screen
تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
normal
روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com