English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
protection سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
Other Matches
outshoot تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
power play وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
hooker مهاجمی که وسط خط جلو درتجمع است و حق رد کردن توپ را با پا دارد
hookers مهاجمی که وسط خط جلو درتجمع است و حق رد کردن توپ را با پا دارد
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
attributes نسبت دادن حمل کردن
giving نسبت دادن به بیان کردن
gives نسبت دادن به بیان کردن
attribute نسبت دادن حمل کردن
attributing نسبت دادن حمل کردن
give نسبت دادن به بیان کردن
appeal play تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
defining 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
ground grainer مهاجمی که پیشروی میکند
jink فریب دادن حریف
deceive فریب دادن حریف
shut down شکست دادن حریف
deceiving فریب دادن حریف
deceives فریب دادن حریف
deceived فریب دادن حریف
outroll شکست دادن حریف
set back مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
garryowen مانور مهاجمی بافرستادن توپ هوایی
assigned نسبت دادن تخصیص دادن
assign نسبت دادن تخصیص دادن
assigns نسبت دادن تخصیص دادن
assigning نسبت دادن تخصیص دادن
hole shot شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole job شکست دادن حریف با شروع بهتر
match وصلت دادن حریف کسی بودن
matches وصلت دادن حریف کسی بودن
wipe out شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
credit نسبت دادن
impute نسبت دادن
imputation نسبت دادن
attributing نسبت دادن
imputed نسبت دادن
attributes نسبت دادن
attribution نسبت دادن
credited نسبت دادن
crediting نسبت دادن
to put down نسبت دادن
credits نسبت دادن
relativization نسبت دادن
imputing نسبت دادن
imputes نسبت دادن
lay to نسبت دادن به
assion نسبت دادن
ascribed نسبت دادن
ascribes نسبت دادن
ascribe نسبت دادن
attribute نسبت دادن
ascribing نسبت دادن
headmen پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
face dodge گول زدن حریف با تظاهر به پاس دادن
headman پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
attaches نسبت دادن گذاشتن
to bear witness to شهادت دادن نسبت به
attach نسبت دادن گذاشتن
attaching نسبت دادن گذاشتن
trump up نسبت ناروا دادن
To cast a slur on some one . To speak disparagingly of someone . نسبت زشتی به کسی دادن
try کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tries کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
ascription عمل نسبت دادن به چیزی اتصاف
To pin something on someone . چیزی را به کسی بستن (نسبت دادن )
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
handicaps مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
mallet goal نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
preferentialism اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
dump شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata برحسب نسبت معین بهمان نسبت
dribbled رد کردن توپ از حریف
clinching بغل کردن حریف
clinches بغل کردن حریف
mark نشانه کردن حریف
dribble رد کردن توپ از حریف
clinched بغل کردن حریف
dribbling رد کردن توپ از حریف
clinch بغل کردن حریف
put the ball on the floor رد کردن توپ از حریف
dribbles رد کردن توپ از حریف
marks نشانه کردن حریف
parried دفع کردن حمله حریف
parrying دفع کردن حمله حریف
parry دفع کردن حمله حریف
interference سد کردن غیرمجاز راه حریف
parries دفع کردن حمله حریف
to overcrow one's rival از پیروزی بر حریف شادی کردن
squeezing سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze سد کردن مدافع حریف با دونفر
finger hold خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
shoulder block سد کردن حریف با ضربه شانه
squeezes سد کردن مدافع حریف با دونفر
hooking سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
squeezed سد کردن مدافع حریف با دونفر
simple leg ride شگک خراب کردن حریف
overplayed حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplay حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplaying حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplays حریف را ناچار به تغییر محل کردن
near all نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
triple team سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
wraparound check سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
sweat out بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
hip check سد کردن راه حریف با کمر وباسن
hook check سد کردن راه چوب حریف ازعقب
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
change of engagement وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
kneeing خطای سد کردن راه حریف بازانو
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
disengaging رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengages رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengage رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jab بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
flea flicker پاس اشفته برای گیج کردن حریف
jabbed بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbing بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabs بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
clipped سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spear سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
straight arm حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
angle block سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
speared سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
ceding parry کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
to turn the tables on any one وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
clippings سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spearing سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
clip سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
abuse بدرفتاری کردن نسبت به
abuses بدرفتاری کردن نسبت به
abusing بدرفتاری کردن نسبت به
abused بدرفتاری کردن نسبت به
trespass against خطا کردن نسبت به
prorate به نسبت تقسیم کردن
double leg pick up زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
stunts حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
poke check فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
stunting حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
high leg attack and shoulder control زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
discriminate against someone نسبت به کسی تبعیض کردن
asperse هتک شرف کردن نسبت به
disclaimed ترک دعوا کردن نسبت به
To show disrespect ( be respectful) to someone. نسبت به هرکسی بی احترامی کردن
disclaims ترک دعوا کردن نسبت به
to plead against a decision نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
disclaim ترک دعوا کردن نسبت به
disclaiming ترک دعوا کردن نسبت به
lay an information against some one نسبت به کسی اعلام جرم کردن
invert قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverts قلب عبارت معکوس کردن نسبت
skate off حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
to orient compound نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
holed فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
clinched نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
disciplining نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
apportionment افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
touch football نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
to depict somebody or something [as something] کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
indian check سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com