Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7 milliseconds)
English
Persian
abrupt
سراشیبی ناگهان
Other Matches
sliding board
سراشیبی
downgrade
سراشیبی
downgraded
سراشیبی
downgrades
سراشیبی
precipitousness
سراشیبی
downgrading
سراشیبی
steepness
سراشیبی
talus scree
سراشیبی
talus
سراشیبی
scarp
سراشیبی خندق
slide
سراشیبی ریزش
slides
سراشیبی ریزش
an abrupt place
با سراشیبی زیاد
slats
سراشیبی یانمای بام
precipice
پرتگاه سراشیبی تند
slat
سراشیبی یانمای بام
precipices
پرتگاه سراشیبی تند
alpine
اسکی کردن در سراشیبی کوه
accidentally
ناگهان
(on the) spur of the moment
<idiom>
ناگهان
all at once
ناگهان
all of a sudden
ناگهان
sudden
ناگهان
unexpectedly
ناگهان
abruptly
ناگهان
unaware
ناگهان
suddenness
ناگهان
before you know it
ناگهان
unawares
ناگهان
to die in ones shoes
ناگهان مردن
before you can say knife
برقی ناگهان
to keel over
ناگهان افتادن
to make a pounce
ناگهان جستن
light out
ناگهان رفتن
suddenly
ناگهان ناگاه
sudden death
ناگهان باخت
slapdash
بی پروا ناگهان
sudden-death
ناگهان باخت
pop off
ناگهان ناپدیدشدن
to walk off
ناگهان رفتن
supervene
ناگهان رخ دادن
bolted
مستقیما ناگهان
scooting
ناگهان سرخوردن
plucks
ناگهان کشیدن
bolting
مستقیما ناگهان
plucking
ناگهان کشیدن
plucked
ناگهان کشیدن
pluck
ناگهان کشیدن
aback
غافلگیر ناگهان
bolt
مستقیما ناگهان
Suddenly , I felt hot.
ناگهان گرمم شد
scoots
ناگهان سرخوردن
scooted
ناگهان سرخوردن
bolts
مستقیما ناگهان
scoot
ناگهان سرخوردن
turn on one's heel
<idiom>
ناگهان پیچیدن
irrupt
ناگهان ایجاد شدن
pass out
ناگهان بیهوش شدن
make off
ناگهان ترک کردن
Suddenly he showed up (emerged).
ناگهان سروکله اش پیداشد
slap down
ناگهان توقیف کردن
snub cable
ناگهان ترمز کردن
to chop back
ناگهان تغییرجهت دادن
to crop up
ناگهان رخ دادن- اب خوردن
light up
<idiom>
ناگهان شادوخوشحال شدن
fly open
ناگهان باز شدن
crash dive
ناگهان بزیر اب رفتن
cant
ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن
tumbles
لغزیدن ناگهان افتادن
tumble
لغزیدن ناگهان افتادن
plunge
ناگهان داخل شدن
plunged
ناگهان داخل شدن
plunges
ناگهان داخل شدن
tumbled
لغزیدن ناگهان افتادن
plunger
موجی که ناگهان می شکند
plungers
موجی که ناگهان می شکند
strike it rich
<idiom>
ناگهان پول و پله ای به هم زدن
twitch grass
تکان ناگهانی ناگهان کشیدن
twitch
ناگهان کشیدن جمع شدن
with a powder
ازروی بی پروایی تند ناگهان
Suddenly I was tongue-tied(speechless).
ناگهان زبانم بند آمد
twitching
ناگهان کشیدن جمع شدن
twitched
ناگهان کشیدن جمع شدن
twitches
ناگهان کشیدن جمع شدن
jibed
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
to burst upon the view
ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
gibes
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibing
ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
incidents
ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
flashed
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
incident
ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
to jink right
[left]
ناگهان مسیر را به راست
[چپ]
تغییر دادن
flash
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashed
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flashes
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
jilts
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
A solution suddenly proffered itself.
ناگهان راه حلی به نظر رسید.
jilting
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilted
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
nose dive
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
jilt
ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
flash
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
To jump down somebodys throat.
ناگهان وسط حرف کسی پریدن
precipitate
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitated
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
lash vi
باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
to abscond
[from]
<idiom>
ناگهان ترک کردن
[در رفتن ]
[اصطلاح مجازی]
precipitates
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
to pounce upon a bird
ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
precipitating
سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
landfall n
دیدار خشکی زمینی که ناگهان بمیراث کسی دراید
boggle
دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
to pounce on somebody
به کسی ناگهان جستن
[و حمله کردن ]
[مانند جانور شکارگر]
to jink
[colloquial]
[British English]
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
flight
پرواز بلند و طولانی توپ پس از ضربه یا توپ زدن بطوری که ناگهان به زمین بیافتد
braid
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com