Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 100 (6 milliseconds)
English	Persian
exaltation	سرافرازی ستایش
Other Matches
honourable	مایه سرافرازی
he was his mother's pride	مایه سرافرازی یاافتخارمادرش بود
eulogy	ستایش
eulogies	ستایش
adulation	ستایش
commendation	ستایش
veneration	ستایش
adoration	ستایش
panegyrics	ستایش
doxology	ستایش
encomium	ستایش
eulogium	ستایش
proneur	ستایش گر
panegyrical	ستایش
orison	ستایش
laudation	ستایش
extolment	ستایش
praising	ستایش
lauds	ستایش
praise	ستایش
lauded	ستایش
laud	ستایش
lauding	ستایش
worships	ستایش
worshipping	ستایش
praised	ستایش
praises	ستایش
panegyric	ستایش
worshiping	ستایش
worship	ستایش
worshiped	ستایش
doxologize	ستایش گفتن
doxological	ستایش امیز
adorableness	شایستگی ستایش
adorability	شایستگی ستایش
unsung	ستایش نشده
lauding	ستایش کردن
admiring	ستایش امیز
eulogistic	ستایش امیز
sweet talk <idiom>	ستایش کسی
to pay tribute to	ستایش کردن
tributes	ستایش تکریم
praiseworthiness	برای ستایش
praiseful	ستایش امیز
panegyrize	ستایش کردن
laudator	ستایش کننده
adorable	شایان ستایش
laud	ستایش کردن
lauded	ستایش کردن
hierolatry	ستایش مقدسات
laudable	قابل ستایش
glorifying	ستایش کردن
kudos	ستایش کردن
glorify	ستایش کردن
glorifies	ستایش کردن
commends	ستایش کردن
commending	ستایش کردن
commended	ستایش کردن
commend	ستایش کردن
ovations	ستایش و استقبال
ovation	ستایش و استقبال
encomiastic	ستایش امیز
eulogised	ستایش کردن
eulogising	ستایش کردن
eulogize	ستایش کردن
eulogises	ستایش کردن
eulogized	ستایش کردن
eulogizing	ستایش کردن
tribute	ستایش تکریم
lauds	ستایش کردن
eulogizes	ستایش کردن
Cypress design	طرح درخت سرو [سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
adorer	ستایش کننده عاشق
praiseworthily	بطور قابل ستایش
panegyrics	ستایش امیز مدیحه
venerating	ستایش و احترام کردن
eloge	ستایش شخص مرده
to preach up	ستودن یا ستایش کردن
praiseworthy	قابل ستایش ستودنی
apotheoses	ستایش اغراق امیز
venerates	ستایش و احترام کردن
venerated	ستایش و احترام کردن
venerate	ستایش و احترام کردن
he won a high praise	مورد ستایش بسیارواقع شد
sensibility to praise	حساسیت نسبت به ستایش
laudably	بطور قابل ستایش
panegyric	ستایش امیز مدیحه
more praise than pudding	ستایش خشک و خالی
apotheosis	ستایش اغراق امیز
panegyrical	ستایش امیز مدیحه
magnifcation	درشت سازی ستایش زیاد
palmary	شایسته ستایش و تقدیر برجسته
commendably	چنانکه شایان ستایش باشد
henotheism	ستایش چند خدا یکی پس ازدیگری
claptrap	سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
hero-worshipper	ستایش گر ساده لوح [جامعه شناسی]
adorably	چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
worthy of praise	شایان تمجید سزاوارتمجید شایان ستایش
venerator	تکریم کننده ستایش کننده

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com