Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
English
Persian
mass contagion
سرایت جمعی
Other Matches
coaction
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
contagions
سرایت
infectiousness
سرایت
contagion
سرایت
pervasion
سرایت
infecting
سرایت کردن
pervasivenness
قوه سرایت
contaminate
سرایت دادن
contaminated
سرایت دادن
contaminates
سرایت دادن
transitivity
سرایت پذیری
infect
سرایت کردن
permeating
سرایت کردن
infects
سرایت کردن
permeates
سرایت کردن
permeated
سرایت کردن
permeate
سرایت کردن
impenetrableness
سرایت ناپذیری
imperviable
سرایت ناپذیر
imperviousness
سرایت ناپذیری
contaminating
سرایت دادن
transmittance
انتقال سرایت
infections
سرایت مرض
group contagion
سرایت گروهی
transmittal
انتقال سرایت
transmittancy
انتقال سرایت
infection
سرایت مرض
contagions
سرایت ناخوشی واگیر
incommunicable
غیر قابل سرایت
penetrate
بداخل سرایت کردن
penetrated
بداخل سرایت کردن
penetrates
بداخل سرایت کردن
contagion
سرایت ناخوشی واگیر
transitivity principle
اصل سرایت پذیری
amebiasis
سرایت مرض در اثرامیب
pervasiveness
قوه سرایت یا اشباع
transmissible
قابل سرایت مسری
plaguing
سرایت مرض طاعون
plague
سرایت مرض طاعون
plagued
سرایت مرض طاعون
plagues
سرایت مرض طاعون
transmissibility
انتقال پذیری قابلیت سرایت
contagium
میکرب سرایت دهنده مرض
water permeates the ground
اب در زمین نفوذ یا سرایت میکند
transmission
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmissions
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
additives
جمعی
plural
جمعی
aggregative
جمعی
collective
جمعی
additive
جمعی
masses
جمعی
massing
جمعی
collective bargaining
جمعی
mass
جمعی
collective unconscious
ناهشیار جمعی
collective self reliance
خوداتکائی جمعی
collective goods
کالاهای جمعی
processional
دسته جمعی
ensembles
دسته جمعی
ensemble
دسته جمعی
social
دسته جمعی
in chorus
دسته جمعی
processional
سروددسته جمعی
collective responsibility
مسئوولیت جمعی
collective protection
حفافت جمعی
collective behavior
رفتار جمعی
collective agreement
توافق جمعی
collectedness
جمعی حواس
collective liability
بدهی جمعی
collective ownership
مالکیت جمعی
aggregate operator
عملگر جمعی
aggregate function
عمل جمعی
in company
دسته جمعی
communal
دسته جمعی
en masse
دسته جمعی
gunners
جمعی توپخانه
collective
دسته جمعی
mass hysteria
هیستری جمعی
mass education
اموزش جمعی
mass communication
ارتباط جمعی
collective mind
ذهن جمعی
gunner
جمعی توپخانه
scrutin deliste
رای جمعی
sum check
مقابله جمعی
sum term
لفظ جمعی
all together
دسته جمعی
collective bargaining
معامله جمعی
cumulative error
خطای جمعی
in mass
بطور دسته جمعی
volley bombing
شلیک دسته جمعی
ingrow
بطور دسته جمعی
gang punch
منگنه دسته جمعی
nonoperating strength
جمعی غیرفعال در یکان
collective security
تامین دسته جمعی
permanent party
جمعی دایمی یکان
collective fire
اتش دسته جمعی
salvoes
فریاد دسته جمعی
paratrooper
جمعی یکان چترباز
paratroopers
جمعی یکان چترباز
picnic
گردش دسته جمعی
picnic
دسته جمعی خوردن
picnicked
گردش دسته جمعی
picnicked
دسته جمعی خوردن
picnics
گردش دسته جمعی
volley
شلیک بطوردسته جمعی
infantrymen
جمعی پیاده نظام
infantryman
جمعی پیاده نظام
processions
حرکت دسته جمعی
procession
حرکت دسته جمعی
salvo
فریاد دسته جمعی
volleying
شلیک بطوردسته جمعی
picnics
دسته جمعی خوردن
teamwork
کار دسته جمعی
genocide
کشتار دسته جمعی
poll
اخذرای دسته جمعی
power play
حمله دسته جمعی
certes
خاطر جمعی تحقیق
volleys
شلیک بطوردسته جمعی
volleyed
شلیک بطوردسته جمعی
polled
اخذرای دسته جمعی
mass media
وسایل ارتباط جمعی
polls
اخذرای دسته جمعی
scot ant lot
جریمه یامالیات دسته جمعی
flutters
بال زنی دسته جمعی
fluttered
بال زنی دسته جمعی
flutter
بال زنی دسته جمعی
synergism
کار توام ودسته جمعی
social increment
افزایش ناشی از کار جمعی
social decrement
کاهش ناشی از کار جمعی
formicarm
زندگی دسته جمعی موریانه
gang
دسته جمعی عمل کردن
gang days
روزهایی که بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
formicary
زندگی دسته جمعی موریانه
gangs
دسته جمعی عمل کردن
fluttering
بال زنی دسته جمعی
callective note
بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
parading
تظاهرات عملیات دسته جمعی
parades
تظاهرات عملیات دسته جمعی
parade
تظاهرات عملیات دسته جمعی
paraded
تظاهرات عملیات دسته جمعی
anthems
سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
anthem
سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
part song
آواز دسته جمعی بدون ساز
faux pas
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
collectivism
وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
embarrassing clanger
[British E]
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
acapella
اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
embarrassing blunder
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
convocation
جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
gaffe
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
collective bargaining
مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
collective
جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
We are living in the age of mass communication.
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
terpsichore
رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
gang week
هفتهای سه روزدران بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
strophe
چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
choir
بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choirs
بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
head stock
راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
litany
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
litanies
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
antistrophe
حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
frankpledge
مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
to go on a picnic
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
fcc
شبکههای تلفنی و رسانههای ارتباط جمعی میان ایالتی میباشد
round robin (letter)
<idiom>
نامهای که دست جمعی نوشته شود (هرگوشه آن بوسیله شخصی)
polygarchy
حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
symbion
موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
collectivism
اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
poussette
رقص دسته جمعی دایره وار رقص چوبی
tenancy in common
حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
collective bargaining
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
collective guarantee
مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
exodus
مهاجرت مهاجرت دسته جمعی
addition
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
additions
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com