English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
air furnace slag سربار کوره هوایی
Other Matches
air furnace کوره هوایی
fettling شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
open hearth furnace کوره روباز کوره زیمنس مارتین
glazing kiln کوره لعابی کوره لعاب پزی
live load سربار
overload سربار
overloads سربار
surcharges سربار
surcharge سربار
counterweight سربار
counterweights سربار
overloaded سربار
over head هزینه سربار
overburden لایه سربار
truck loading سربار کامیون
scoria روباه سربار
burden هزینه سربار
burdens هزینه سربار
lane loading سربار خط عبوری
airlift service سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
tunnel klin کوره کانالی کوره تانل
recuperative furnace کوره بهبوددهنده کوره نیروبخش
wind load سربار ناشی از اثرات باد
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holiday تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
antiair warfare جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
air policing عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
i stay در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
air delivery container جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steers در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeon در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeons در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
flak گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
air scoop چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
sleeve target هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
fly through عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air suprmacy برتری کامل هوایی سیادت هوایی
air pilots خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air interdiction عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air superiority برتری موقت هوایی رجحان هوایی
aviation pay معاش هوایی سختی خدمت هوایی
carrier air group دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
air material ماتریل هوایی وسایل هوایی
notice to airmen اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
aired هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air branch قسمت هوایی رسته هوایی
airs هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
thrashing سربار مربوط به تعویض حافظه در سیستم حافظه مجازی
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
splashes ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
splash ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
superadd بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
superaddition بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
air picket هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
air scout هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
air photographic شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
photogrammetry علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
emergency scramble درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
airlift capacity مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
air defense commander فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
air search attack unit تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
channel airlift سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
trimetrogon عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
air survey photography عکسبرداری تجسسی هوایی عکسبرداری اکتشافی هوایی
trunkair route مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
combat airlift support پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
country cover diagram دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
furnace bottom کف کوره
fornax کوره
manholes کوره
furnace house کوره
fornacis کوره
kiln کوره
chimneys کوره
chimney کوره
kilns کوره
stove کوره
brick burner کوره پز
stoves کوره
fire box کوره
burner کوره
pusher type furnace کوره پیش بر
furnaces کوره
manhole کوره
burners کوره
ovens کوره
oven کوره
incinerator کوره
incinerators کوره
furnace کوره
chalk commander فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
air defense action area منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
chalk number شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی
tactical air control center مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
furnace crew کارکنان کوره
furnace deposits ته نشستهای کوره
soaking pit کوره عمیق
melting furnace کوره ذوب
coke furnace کوره ذغالی
melting furnace کوره گداز
forges کوره اهنگری
slag hook قلاب کوره
furnace dust بخار کوره
mouth of the furnace دهانه کوره
furnace gas گاز کوره
muffle furnace کوره موفلی
muffle furnace کوره استردار
furnace clag خاک رس کوره
starlet ستاره کوره
forge کوره آهنگری
forges کوره قالگری
kilns کوره گچ یااجرپزی
adits کوره ابکش
kiln کوره گچ یااجرپزی
lime kiln کوره اهکپزی
oven battery باطری کوره
lime burning kiln کوره اهکپزی
madding از کوره در رفته
furnace top نوک کوره
forge کوره قالگری
brickwork کوره پزخانه
furnace coal ذغالسنگ کوره
open hearth furnace کوره سرباز
furnace hoist جراثقال کوره
furnace tin قلع کوره
furnace roof سقف کوره
reheating furnace کوره ملتهب
gas furnace کوره گازی
gas hearth کوره گازی
furnace pig شمش کوره
pit type furnace کوره گود
resistance furnace کوره مقاومتی
pit type furnace کوره عمیق
furnace operation طرزکار کوره
furnace operation عملکرد کوره
gas fired furnace کوره گازسوز
puddling furnace کوره پودل
quenching and tempering furnace کوره بهسازی
furnace vessel مجرای کوره
furnace shutdown بستن کوره
furnace with two hearths کوره با دو اتشدان
recuperative furnace کوره رکوپراتیو
furnace working طرزکار کوره
refining furnace کوره پالایش
cupola hearth کوره کوپل
furnace shaft تنوره کوره
regenerative coke oven کوره کک رژنراتیو
glazing kiln کوره رنگپزی
gypsum burning kiln کوره گچ پزی
rotary furnace کوره گردان
rotary klin کوره گردان
rotary klin کوره دوارسیمان
induction furnace کوره القائی
incineration کوره سوزانی
internal furnace کوره داخلی
isothermal holding furnace کوره هم دمایی
lane کوره راه
lanes کوره راه
kiln lining استر کوره
induction furnace کوره القایی
roasting furnace کوره فلکه
hearth jacket پوشش کوره
retort furnace کوره قرعی
furnace man مسئول کوره
furnace man کارگر کوره
furnace magnesia منیزی کوره
furnace lining استری کوره
reverberatory furnace کوره انعکاسی
heating furnace کوره حرارتی
revolving kiln کوره گردان
rotary kiln کوره گردان
rotary furnace کوره دوار
foot path کوره راه
blast furnace coke کک کوره بلند
lose one's temper <idiom> از کوره دررفتن
blast furnaces کوره مرتفع
charge a kiln چیدن کوره
blast furnaces کوره بلند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com