English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (1 milliseconds)
English Persian
Lead is a heavy metal. سرب فلز سنگینی بارید
Search result with all words
There was a heavy fall of snow (snow-fall). برف سنگینی بارید
Other Matches
We had a light fall of snow. برف سبکی بارید
ponderance سنگینی
gravitation سنگینی
weight سنگینی
slowness سنگینی
ponderously سنگینی
ponderousness سنگینی
gravity سنگینی
heavily به سنگینی
heaviness به سنگینی
graveness سنگینی
massiness سنگینی
gravitas سنگینی
weightiness سنگینی
demureness سنگینی
ponderosity سنگینی
avoirdupois سنگینی وزن
queasiness سنگینی خوراک
specific weight سنگینی ویژه
traffic density سنگینی شد امد
a hefty bill صورتحساب سنگینی
hypacusia سنگینی گوش
hypacousia سنگینی گوش
lethargy سنگینی رخوت
deadweight سنگینی وزن
overweight سنگینی زیاد
drowsihead سنگینی خواب
overweight سنگینی کردن
absolute gravity سنگینی مطلق
drowsiness کسالت یا سنگینی خواب
lb سنگینی مسکوکات راسنجیدن
lbs سنگینی مسکوکات راسنجیدن
mass of maneuver سنگینی حرکات یکان
profoundness سنگینی رسوخ یا نفوذزیاد
absolute specific gravity سنگینی ویژه مطلق
barology علم ثقل یا سنگینی
A big load was taken off my back. بار سنگینی از دوشم برداشته شد
hhhزينhhh hhhaaaي سن?يني رaaaمتحمل شدن هزینه های سنگینی رامتحمل شدن
it pulls its weight نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
The crime lies heavily on his conscience. جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
drag چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
dragged چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drags چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
to weigh down سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
ballast سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
metamer جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
ballast هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com