English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 37 (1 milliseconds)
English Persian
He knows the score . سرخوردن ( واخوردگی ویأس )
Other Matches
To give way to despair. تسلیم نومیدی ویأس شدن
glissade سرخوردن
sideslip سرخوردن
slip-ups سرخوردن
slip-up سرخوردن
slip up سرخوردن
skids سرخوردن
skidding سرخوردن
skidded سرخوردن
to be disillusioned سرخوردن
glide سرخوردن
glided سرخوردن
skid سرخوردن
glides سرخوردن
scoot ناگهان سرخوردن
glissade سرخوردن در بالت
scoots ناگهان سرخوردن
scooting ناگهان سرخوردن
scooted ناگهان سرخوردن
skate کفش یخ بازی سرخوردن
skated کفش یخ بازی سرخوردن
skates کفش یخ بازی سرخوردن
glissade سرخوردن روی شیب برفی
glide path مسیر پرواز در حال سرخوردن
slipped سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slips سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slip سرخوردن منحرف شدن از مسیر
calk : سرخوردن روی یخ بانعل یالگد اسب مجروح شدن
thrusting فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
spread eagle سرخوردن با عقب اسکیتهای چسبیده بهم بجا گذاشتن میلههای 2 و 3 و 4 و 6 و 7 و01 بولینگ
to rough a horse's shoes میخ مخصوص بنعل اسب زدن برای اینکه از سرخوردن ان جلوگیری شود
ski اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
skied اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
skis اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com