English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (33 milliseconds)
English Persian
expostulate سرزنش دوستانه کردن
expostulated سرزنش دوستانه کردن
expostulates سرزنش دوستانه کردن
expostulating سرزنش دوستانه کردن
Search result with all words
to e. with person on a thing کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
Other Matches
admonitions سرزنش دوستانه
admonition سرزنش دوستانه
sail into به باد سرزنش گرفتن سرزنش کردن
chatted دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chats دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chat دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chatting دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
hobnob صحبت دوستانه کردن
hobnobbing صحبت دوستانه کردن
hobnobs صحبت دوستانه کردن
hobnobbed صحبت دوستانه کردن
warm up <idiom> دوستانه برخورد کردن
befriend دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriended دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
chid سرزنش کردن
berates سرزنش کردن
berating سرزنش کردن
sneap سرزنش کردن
threap سرزنش کردن
to dress down سرزنش کردن
tongue lash سرزنش کردن
dispraise سرزنش کردن
wig سرزنش کردن
vituperate سرزنش کردن
reprehend سرزنش کردن
repoach سرزنش کردن
lash vt سرزنش کردن
rebukes سرزنش کردن
reproves سرزنش کردن
rebuking سرزنش کردن
reproved سرزنش کردن
reprove سرزنش کردن
reprimand سرزنش کردن
reprimanded سرزنش کردن
reprimanding سرزنش کردن
rebuked سرزنش کردن
rebuke سرزنش کردن
berate سرزنش کردن
bite someone's head off <idiom> سرزنش کردن
call over the coals سرزنش کردن
call down سرزنش کردن
upbraids سرزنش کردن
upbraided سرزنش کردن
give it to <idiom> سرزنش کردن
upbraid سرزنش کردن
reproving سرزنش کردن
reprimands سرزنش کردن
trounces سرزنش کردن
censured سرزنش کردن
chiding سرزنش کردن
chided سرزنش کردن
chides سرزنش کردن
twit سرزنش کردن
censures سرزنش کردن
censure سرزنش کردن
censuring سرزنش کردن
trounce سرزنش کردن
ram (something) down one's throat <idiom> سرزنش کردن
trounced سرزنش کردن
twits سرزنش کردن
berated سرزنش کردن
natter سرزنش کردن
nattered سرزنش کردن
wigs سرزنش کردن
nattering سرزنش کردن
trouncing سرزنش کردن
natters سرزنش کردن
chide سرزنش کردن
haze سرزنش کردن
rebuked توبیخ کردن سرزنش
rebuke توبیخ کردن سرزنش
renouncing سرزنش یا متهم کردن
renounces سرزنش یا متهم کردن
scold زن غرولندو سرزنش کردن
to chide somebody کسی را سرزنش کردن
to take somebody to task کسی را سرزنش کردن
to tell somebody off کسی را سرزنش کردن
scolded زن غرولندو سرزنش کردن
to tick somebody off [British E] کسی را سرزنش کردن
scolds زن غرولندو سرزنش کردن
rebuking توبیخ کردن سرزنش
rebukes توبیخ کردن سرزنش
snub جلوگیری سرزنش کردن
to read one a lecture کسیرا سرزنش کردن
wite توهین سرزنش کردن
to drop on سرزنش یاتنبیه کردن
snubs جلوگیری سرزنش کردن
snubbing جلوگیری سرزنش کردن
snubbed جلوگیری سرزنش کردن
(on the) safe side <idiom> سخت سرزنش کردن
chidden صداکردن سرزنش کردن
to hall over the couls سرزنش یا توبیخ کردن
renounce سرزنش یا متهم کردن
renounced سرزنش یا متهم کردن
ranted سرزنش کردن یاوه سرایی
rant سرزنش کردن یاوه سرایی
ranting سرزنش کردن یاوه سرایی
ranten سرزنش کردن یاوه سرایی
rants سرزنش کردن یاوه سرایی
chew out (someone) <idiom> به شدت سرزنش کردن (شخصی)
skin alive <idiom> سرزنش کردن،کتک زدن
taunted دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunt دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunts دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunting دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
checked سرزنش کردن رسیدگی کردن
blame سرزنش کردن ملامت کردن
blamed سرزنش کردن ملامت کردن
blames سرزنش کردن ملامت کردن
blaming سرزنش کردن ملامت کردن
check سرزنش کردن رسیدگی کردن
viyuperate توهین کردن سرزنش کردن
earful <idiom> پرخاش کردن ،سرزنش کردن
checks سرزنش کردن رسیدگی کردن
matey دوستانه
amicably دوستانه
amicable دوستانه
cosh دوستانه
friendlies دوستانه
blithe دوستانه
neighbourly دوستانه
friendliest دوستانه
friendly دوستانه
sociable دوستانه
fraternal دوستانه
friendlier دوستانه
coshed دوستانه
friendlily دوستانه
coshes دوستانه
coshing دوستانه
accommodation bill سفته دوستانه
accommodation bill برات دوستانه
accommodation acceptance برات دوستانه
friendliest مسابقه دوستانه
out of one's shell <idiom> گفتگو دوستانه
friendlier مسابقه دوستانه
kite برات دوستانه
folksy دوستانه خودمانی
amicable settlement تسویه دوستانه
sporting تفریح دوستانه
unfriendly غیر دوستانه
concordat توافق دوستانه
gentelmen's agreement موافقتنامه دوستانه
humanitarian نوع دوستانه
take liberties <idiom> دوستانه رفتارکردن
hobnobs دوستانه خودمانی
kites برات دوستانه
natter صحبت دوستانه
nattered صحبت دوستانه
nattering صحبت دوستانه
humanitarian بشر دوستانه
natters صحبت دوستانه
friendly مسابقه دوستانه
hobnob دوستانه خودمانی
chilly <adj.> غیر دوستانه
hobnobbed دوستانه خودمانی
hobnobbing دوستانه خودمانی
friendlies مسابقه دوستانه
symposia مجلس مذاکره دوستانه
unfriendly act عمل غیر دوستانه
symposium مجلس مذاکره دوستانه
symposiums مجلس مذاکره دوستانه
dealing مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
green PC رایانه زیست بوم دوستانه
to reach an amicable settlement دستیافتن به حل و فصل دوستانه [حقوق]
kaffeeklatsch صحبت دوستانه یامذاکرات غیررسمی
to jump up at somebody به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
philanthropic feelings احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
bunting پارچه سست بافت پرچمی خطابی دوستانه
expostulation سرزنش
blamed سرزنش
reprehension سرزنش
remonstrance سرزنش
censuring سرزنش
censures سرزنش
condemnation سرزنش
scolding سرزنش
twit سرزنش
rating سرزنش
ratings سرزنش
demerit سرزنش
demerits سرزنش
nagging سرزنش
twits سرزنش
rail سرزنش
blame سرزنش
exprobration سرزنش
dressing-down سرزنش
repoach سرزنش
increpation سرزنش
railing سرزنش
blaming سرزنش
reproof سرزنش
reproofs سرزنش
railings سرزنش
chastiesement سرزنش
reproach سرزنش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com