Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (2 milliseconds)
English	Persian
reprovingly	سرزنش کنان
twittingly	سرزنش کنان
vituperatively	سرزنش کنان
Other Matches
inquiringly	تحقیق کنان پرسش کنان
rejoicingly	شادی کنان وجد کنان
sail into	به باد سرزنش گرفتن سرزنش کردن
murmuringly	غر غر کنان
vacillatingly	دل دل کنان
mutteringly	من من کنان
lingeringly	فس فس کنان
afoam	کف کنان
murmuringly	ناله کنان
lingeringly	درنگ کنان
saunteringly	ولگردی کنان
lingeringly	معطل کنان
mockingly	ریشخند کنان
lurkingly	کمین کنان
scoffingly	ریشخند کنان
louringly	اخم کنان
loiteringly	درنگ کنان
minaciously	تهدید کنان
haltingly	تامل کنان
poutingly	لب کلفت کنان
rejoicingly	خوشی کنان
remonstratingly	نکوهش کنان
remonstratingly	تعرض کنان
repinningly	لندلند کنان
railingly	بدحرفی کنان
pulingly	ناله کنان
procrastinatingly	تعلل کنان
jokingly	شوخی کنان
cock-a-hoop	شادی کنان
questioningly	پرسش کنان
ponderingly	اندیشه کنان
pantingly	ارزو کنان
on the run	شلوق کنان
ragingly	شورش کنان
refelectingly	اندیشه کنان
jumpingly	پرش کنان
menacingly	تهدید کنان
glozingly	تاویل کنان
mincingly	ناز کنان
gyringly	گردش کنان
grumblingly	شکایت کنان
wailingly	شیون کنان
wailingly	ناله کنان
groaningly	ناله کنان
whiningly	ناله کنان
wonderingly	تعجب کنان
under one's breath <idiom>	نجوا کنان
fawningly	مداهنه کنان
sneeringly	ریشخند کنان
exultantly	خوشی کنان
surprisedly	تعجب کنان
intriguingly	دسیسه کنان
flashily	جلوه کنان
exultingly	خوشی کنان
insultingly	توهین کنان
insinuatingly	اشاره کنان
at pause	مکث کنان خاموش
repinningly	ناله کنان بادلتنگی
frisky	جست وخیز کنان
friskiest	جست وخیز کنان
revilingly	بدگویان فحاشی کنان
jumpingly	جست وخیز کنان
dramatis personoe	صورت بازی کنان
they returned in triumph	شادی کنان برگشتند
friskier	جست وخیز کنان
wedding party	مجلس عروسی یا عقد کنان
skips	رقص کنان حرکت کردن
fleeringly	استهزاء کنان باخنده تمسخرامیز
skip	رقص کنان حرکت کردن
skipped	رقص کنان حرکت کردن
the miner's f.	اتحادیه یاپیمان کان کنان
on the run	بهر سو دوان دوندگی کنان
interposingly	مداخله کنان بطور معترضه
haltingly	درنگ کنان ازروی دودلی
exprobration	سرزنش
chastiesement	سرزنش
expostulation	سرزنش
censured	سرزنش
censures	سرزنش
censuring	سرزنش
reproach	سرزنش
railings	سرزنش
railing	سرزنش
reproaching	سرزنش
reproached	سرزنش
reproaches	سرزنش
sneap	سرزنش
rail	سرزنش
increpation	سرزنش
demerits	سرزنش
nagging	سرزنش
blame	سرزنش
blamed	سرزنش
blames	سرزنش
demerit	سرزنش
scolding	سرزنش
upbraiding	سرزنش
rocket [British E]	سرزنش
dressing-down	سرزنش
stinger	سرزنش
twit	سرزنش
twits	سرزنش
blaming	سرزنش
condemnations	سرزنش
rating	سرزنش
reprehension	سرزنش
repoach	سرزنش
condemnation	سرزنش
censure	سرزنش
remonstrance	سرزنش
reproofs	سرزنش
ratings	سرزنش
reproof	سرزنش
nattering	سرزنش کردن
nattered	سرزنش کردن
natters	سرزنش کردن
vituperatory	سرزنش امیز
give it to <idiom>	سرزنش کردن
railer	سرزنش کننده
ram (something) down one's throat <idiom>	سرزنش کردن
to get ticked off [British E] <idiom>	سرزنش شدن
chid	سرزنش کردن
dispraise	سرزنش کردن
to get a rocket [British E] <idiom>	سرزنش شدن
natter	سرزنش کردن
repoach	سرزنش کردن
bite someone's head off <idiom>	سرزنش کردن
vituperator	سرزنش کننده
vituperation	بدگویی سرزنش
reprovable	شایان سرزنش
berated	سرزنش کردن
objurgatory	سرزنش امیز
sneap	سرزنش کردن
scolder	سرزنش کننده
rater	سرزنش کننده
obloquy	سرزنش افترا
repoachful	سرزنش امیز
reprehend	سرزنش کردن
lash vt	سرزنش کردن
vituperate	سرزنش کردن
tongue lash	سرزنش کردن
to dress down	سرزنش کردن
threap	سرزنش کردن
taunter	سرزنش کننده
irreprehensible	سرزنش نکردنی
reproachless	سرزنش نکردنی
objurgation	سرزنش سخت
call over the coals	سرزنش کردن
trouncing	سرزنش کردن
trounces	سرزنش کردن
trounced	سرزنش کردن
trounce	سرزنش کردن
censuring	سرزنش کردن
censures	سرزنش کردن
censured	سرزنش کردن
censure	سرزنش کردن
wig	سرزنش کردن
wigs	سرزنش کردن
berate	سرزنش کردن
raps	سرزنش سخت
rap	سرزنش سخت
chiding	سرزنش کردن
chides	سرزنش کردن
chided	سرزنش کردن
chide	سرزنش کردن
upbraids	سرزنش کردن
upbraided	سرزنش کردن
upbraid	سرزنش کردن
reprimanding	سرزنش کردن
reprimanded	سرزنش کردن
reprimand	سرزنش کردن
rebuking	سرزنش کردن
rebukes	سرزنش کردن
rebuked	سرزنش کردن
rebuke	سرزنش کردن
raillery	سرزنش انتقاد
reprimands	سرزنش کردن
sarcasm	ریشخند سرزنش
reproving	سرزنش کردن
reproves	سرزنش کردن
reproved	سرزنش کردن
reprove	سرزنش کردن
admonitions	سرزنش دوستانه
admonition	سرزنش دوستانه
twits	سرزنش کردن
twit	سرزنش کردن
haze	سرزنش کردن
berates	سرزنش کردن
irreproachable	سرزنش نکردنی
reprehensible	سزاوار سرزنش
reprehensible	سرزنش کردنی
talking-to	سرزنش رسمی
talking to	سرزنش رسمی
blameful	سزاوار سرزنش
twittering	سرزنش کننده
blameworthiness	شایستگی سرزنش
call down	سرزنش کردن
twittered	سرزنش کننده
blamable	قابل سرزنش
berating	سرزنش کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com