Dictiornary-Farsi | سرزنش یاتنبیه کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (34 milliseconds)

English	Persian
to drop on	سرزنش یاتنبیه کردن


Other Matches

sail into	به باد سرزنش گرفتن سرزنش کردن
reprove	سرزنش کردن
ram (something) down one's throat <idiom>	سرزنش کردن
give it to <idiom>	سرزنش کردن
upbraids	سرزنش کردن
to dress down	سرزنش کردن
chiding	سرزنش کردن
threap	سرزنش کردن
chides	سرزنش کردن
berating	سرزنش کردن
berates	سرزنش کردن
reproving	سرزنش کردن
reproves	سرزنش کردن
wigs	سرزنش کردن
wig	سرزنش کردن
reproved	سرزنش کردن
upbraid	سرزنش کردن
chide	سرزنش کردن
rebukes	سرزنش کردن
rebuked	سرزنش کردن
rebuke	سرزنش کردن
bite someone's head off <idiom>	سرزنش کردن
natter	سرزنش کردن
call over the coals	سرزنش کردن
vituperate	سرزنش کردن
call down	سرزنش کردن
twit	سرزنش کردن
rebuking	سرزنش کردن
reprimand	سرزنش کردن
upbraided	سرزنش کردن
natters	سرزنش کردن
nattering	سرزنش کردن
nattered	سرزنش کردن
reprimands	سرزنش کردن
reprimanding	سرزنش کردن
twits	سرزنش کردن
reprimanded	سرزنش کردن
dispraise	سرزنش کردن
haze	سرزنش کردن
trounced	سرزنش کردن
censured	سرزنش کردن
lash vt	سرزنش کردن
reprehend	سرزنش کردن
tongue lash	سرزنش کردن
censure	سرزنش کردن
trounce	سرزنش کردن
repoach	سرزنش کردن
trounces	سرزنش کردن
censuring	سرزنش کردن
sneap	سرزنش کردن
chided	سرزنش کردن
berate	سرزنش کردن
chid	سرزنش کردن
censures	سرزنش کردن
trouncing	سرزنش کردن
berated	سرزنش کردن
snubs	جلوگیری سرزنش کردن
renounces	سرزنش یا متهم کردن
scolds	زن غرولندو سرزنش کردن
scolded	زن غرولندو سرزنش کردن
to take somebody to task	کسی را سرزنش کردن
to tell somebody off	کسی را سرزنش کردن
to read one a lecture	کسیرا سرزنش کردن
wite	توهین سرزنش کردن
snub	جلوگیری سرزنش کردن
snubbed	جلوگیری سرزنش کردن
snubbing	جلوگیری سرزنش کردن
rebuke	توبیخ کردن سرزنش
rebuked	توبیخ کردن سرزنش
rebukes	توبیخ کردن سرزنش
chidden	صداکردن سرزنش کردن
to tick somebody off [British E]	کسی را سرزنش کردن
rebuking	توبیخ کردن سرزنش
scold	زن غرولندو سرزنش کردن
renouncing	سرزنش یا متهم کردن
expostulated	سرزنش دوستانه کردن
expostulates	سرزنش دوستانه کردن
renounce	سرزنش یا متهم کردن
(on the) safe side <idiom>	سخت سرزنش کردن
to chide somebody	کسی را سرزنش کردن
renounced	سرزنش یا متهم کردن
to hall over the couls	سرزنش یا توبیخ کردن
expostulating	سرزنش دوستانه کردن
expostulate	سرزنش دوستانه کردن
skin alive <idiom>	سرزنش کردن،کتک زدن
chew out (someone) <idiom>	به شدت سرزنش کردن (شخصی)
rant	سرزنش کردن یاوه سرایی
ranten	سرزنش کردن یاوه سرایی
rants	سرزنش کردن یاوه سرایی
ranted	سرزنش کردن یاوه سرایی
ranting	سرزنش کردن یاوه سرایی
taunted	دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
to e. with person on a thing	کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
taunting	دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunts	دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunt	دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
to have your share of something [negative]	چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
blames	سرزنش کردن ملامت کردن
blamed	سرزنش کردن ملامت کردن
check	سرزنش کردن رسیدگی کردن
checks	سرزنش کردن رسیدگی کردن
blaming	سرزنش کردن ملامت کردن
earful <idiom>	پرخاش کردن ،سرزنش کردن
viyuperate	توهین کردن سرزنش کردن
blame	سرزنش کردن ملامت کردن
checked	سرزنش کردن رسیدگی کردن
rail	سرزنش
exprobration	سرزنش
sneap	سرزنش
censuring	سرزنش
chastiesement	سرزنش
rocket [British E]	سرزنش
blaming	سرزنش
ratings	سرزنش
censured	سرزنش
rating	سرزنش
censures	سرزنش
stinger	سرزنش
censure	سرزنش
expostulation	سرزنش
dressing-down	سرزنش
blamed	سرزنش
scolding	سرزنش
twits	سرزنش
reproof	سرزنش
twit	سرزنش
increpation	سرزنش
railings	سرزنش
condemnations	سرزنش
reproach	سرزنش
reproached	سرزنش
demerit	سرزنش
blames	سرزنش
blame	سرزنش
nagging	سرزنش
reproofs	سرزنش
demerits	سرزنش
railing	سرزنش
reproaching	سرزنش
reproaches	سرزنش
repoach	سرزنش
remonstrance	سرزنش
reprehension	سرزنش
condemnation	سرزنش
upbraiding	سرزنش
talking-to	سرزنش رسمی
vituperatively	سرزنش کنان
vituperator	سرزنش کننده
vituperatory	سرزنش امیز
irreprehensible	سرزنش نکردنی
sarcasm	ریشخند سرزنش
reproachless	سرزنش نکردنی
to get a rocket [British E] <idiom>	سرزنش شدن
talking to	سرزنش رسمی
obloquy	سرزنش افترا
blameful	سزاوار سرزنش
blamable	قابل سرزنش
vituperation	بدگویی سرزنش
blameworthiness	شایستگی سرزنش
blamable	سزاوار سرزنش
admonitions	سرزنش دوستانه
reprehensible	سرزنش کردنی
rap	سرزنش سخت
scolder	سرزنش کننده
objurgatory	سرزنش امیز
repoachful	سرزنش امیز
admonition	سرزنش دوستانه
to get ticked off [British E] <idiom>	سرزنش شدن
twitters	سرزنش کننده
railer	سرزنش کننده
taunter	سرزنش کننده
reprehensible	سزاوار سرزنش
twittering	سرزنش کننده
objurgation	سرزنش سخت
raillery	سرزنش انتقاد
reprovingly	سرزنش کنان
reprovable	شایان سرزنش
irreproachable	سرزنش نکردنی
rater	سرزنش کننده
raps	سرزنش سخت
twittingly	سرزنش کنان
twitter	سرزنش کننده
twittered	سرزنش کننده
blameworthy	گناهکار سزاوار سرزنش
bob	سرزنش یا طعنه شوخی
snubbing	کلفت وکوتاه سرزنش
snub	کلفت وکوتاه سرزنش
renouncer	سرزنش و انتقاد کننده
reproachfully	بطور سرزنش امیز
pricks of conscience	سرزنش ها یا نیشهای وجدان
countercheck	سرزنش وتوبیخ متقابل
irreproachability	غیرقابل سرزنش بودن
bobbing	سرزنش یا طعنه شوخی
reprimanding	سرزنش وتوبیخ رسمی
reprimanded	سرزنش وتوبیخ رسمی
finger-wagging	سرزنش [اصطلاح روزمره]
censure	سرزنش [اصطلاح روزمره]
reproof	سرزنش [اصطلاح روزمره]
snubs	کلفت وکوتاه سرزنش
reprimands	سرزنش وتوبیخ رسمی