English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (25 milliseconds)
English Persian
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
Other Matches
lionize مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
to receive attantion مورد توجه قرار گرفتن
out lawry طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
condemns مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
to ingratite oneself خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
utilising مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
look in on <idiom> تماس حاصل کردن
osculate تماس نزدیک حاصل کردن
brush تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brushes تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
snug بطور دنج قرار گرفتن
ingratiated طرف توجه قرار دادن
ingratiating طرف توجه قرار دادن
ingratiates طرف توجه قرار دادن
ingratiate طرف توجه قرار دادن
succeeded بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeeds بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeed بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
marginalized مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalised مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalizing مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalizes مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalize مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalising مورد کمتوجهی قرار دادن
marginalises مورد کمتوجهی قرار دادن
to bring odium on مورد نفرت قرار دادن
to assent مورد موافقت قرار دادن
take to task مورد مواخذه قرار دادن
inveighs مورد حمله قرار دادن
invading مورد تجاوز قرار دادن
inveigh مورد حمله قرار دادن
inveighing مورد حمله قرار دادن
go for مورد حمله قرار دادن
inveighed مورد حمله قرار دادن
utilised مورد استفاده قرار دادن
invades مورد تجاوز قرار دادن
utilising مورد استفاده قرار دادن
utilize مورد استفاده قرار دادن
utilizes مورد استفاده قرار دادن
utilizing مورد استفاده قرار دادن
invaded مورد تجاوز قرار دادن
utilises مورد استفاده قرار دادن
invade مورد تجاوز قرار دادن
reappraise دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraised دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
pick to pieces سخت مورد انتقاد قرار دادن
ingratiating مورد لطف و عنایت قرار دادن
ingratiated مورد لطف و عنایت قرار دادن
ingratiate مورد لطف و عنایت قرار دادن
ingratiates مورد لطف و عنایت قرار دادن
reappraises دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraising دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
questioned مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
questions مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
question مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
ingratiation مورد لطف وتوجه قرار دادن
rethought دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinks دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinking دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethink دوباره مورد تفکر قرار دادن
damping vane پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
averages میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifles بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
averaging میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifle بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
get حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
gets حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
getting حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
sclaff تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
block the plate موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
formats روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
concisely بطور مختصر
superficially بطور سطحی
in a nutshell بطور خیلی مختصر
skimmed بطور سطحی خواندن
scorch بطور سطحی سوختن
in a perfunctory manner بطور سرسری یا سطحی
skim بطور سطحی خواندن
scorches بطور سطحی سوختن
topdress بطور سطحی پاشیدن
singed بطور سطحی سوختن
skims بطور سطحی خواندن
singeing بطور سطحی سوختن
singes بطور سطحی سوختن
singe بطور سطحی سوختن
overlie قرار گرفتن خفه کردن
object point سمت مورد توجه
objective point سمت مورد توجه
unregarded مورد توجه قرارنگرفته
favouritism افراد مورد توجه
To take into consideration. To consider. مورد توجه قراردادن
polestar هادی مورد توجه
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
receive attention مورد توجه واقع شدن
steal the show <idiom> دراجرا مورد توجه بودن
appose موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
interferes توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfere توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
get in touch with someone <idiom> باکسی تماس گرفتن
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
contacts محل اتصال تماس گرفتن
contacted محل اتصال تماس گرفتن
contacting محل اتصال تماس گرفتن
contact محل اتصال تماس گرفتن
filler weld جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
contacted قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacts قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacting قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
interestingly بطور جالب توجه
interestingly بطور قابل توجه
series 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
them by his politeness با ادب خود را طرف توجه قرار داد
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
applique مورد استفاده قرار گرفته
viewless مورد نظر قرار نگرفته
unquestioned مورد بازپرسی قرار نگرفته
ingratiatory طرف توجه قرار دهنده امیخته بخود شیرینی
inappositely بطور بیجایا بی مورد
nursling بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
collimate موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
lays قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicated اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
lay قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicate اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
handing سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
hand سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
engarland درحلقهء گل قرار دادن احاطه کردن
locate 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
mounts ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
mount ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
ret در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
collated مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
To stipulate. شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
caches فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
collating مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
cache فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
strings attached <idiom> تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
treat تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
treated تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
treats تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
collate مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
tantalus تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
I had no opportunity to discuss the matter . فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
to decide [on] تصمیم گرفتن [در مورد]
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
to bring into contact تماس دادن
tuch تماس دادن با
productions حاصل دادن
production حاصل دادن
to decide on a motion در مورد تقاضایی تصمیم گرفتن
precise مختصر کردن مختصر
bridged سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
storing ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
store ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
bridge سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridges سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
working section قسمتی از تونل باد که مدل یاجسم مورد ازمایش در ان قرار میگیرد
letter de chancellerie نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
comment ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
underpin پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
commented ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
underpinned پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
annotations توضیح یا توجه در برنامه در مورد نحوه اجرای برنامه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com